یا محوّل الاحوال بیدل شیرازی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
ز سر برفت چنانم هوای یار و دیار | که آیدم به نظر جمله نقش بر دیوار |
به راستی که دل از جان خویش برکندم | ز بس جفا که کشیدم ز چرخ کج رفتار |
ز هر چه بود گذشتم اگر همه از جان | ز هر که بود بریدم اگر همه از یار |
به خاکپای ملک سر نهادم از هر جای | به غیر خدمت شه دست شستم از هر کار |
برفت عهد شباب و زمان شیب آمد | رسید فصل خزان و گذشت وقت بهار |
نه هیچ دلبری را صورتی بماند مدام | نه هیچ عاشق بر حالتی گرفت قرار |
ز حال من خبری یا محوّل الاحوال | به کار من نظری یا مقلب الابصار |
ز دست رفته و زارم به رأفتم بر گیر | ز پا فتاده و خوارم به عزتم بردار |
هزار دشمن خونخوار و بیدل مسکین | به دست دشمنش ای دوست بیش ازین مگذار |
در ویکیپدیا موجود است:
M rastgar ۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۰۱ (UTC)