گفتگوها درباره قانون اساسی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
چرا حزب در ایران کارا نیست؟ حکومت مشروطه شاهنشاهی چیست؟

جمهوری دموکراتیک نام دروغین برای جمهوری خلق

تاجگذاری رییس حکومت بریتانیا کینگ چارلز سوم

گفتگوها درباره قانون اساسی

نزدیک به ۹ ماه است که از مرگ دلخراش مهسا امینی دختر خوب چهر ایران، که برای دیداری کوتاه به تهران آمده بود می‌گذرد. مهسا امینی از سوی دژخیمان رژیم اسلامی دستگیر شد به مهسا دشنام دادند، با باتوم بر تن ظریف جوانش کوفتند و با ضربه‌های سنگین بر جمجمه اش نشان دادند که روسری اش باید کجا قرار بگیرد. مهسا در چنگال قاتلان رژیم اسلامی در روز ۲۵ شهریور ماه درگذشت.

امروز چهاردهم خرداد در ایران تعطیل رسمی است زیرا که خمینی دجال، هندی زاده به گور رفت. مردم ایران با بر پا کردن جشن و پایکوبی در خیابان‌ها و نواختن موزیک و بانوان بدون حجاب ننگین اسلامی، مرگ خمینی را جشن می‌گیرند. خمینی در ایران یک رژیم اسلامی تروریستی بنیاد نهاد که هیچگونه رسمیتی برای حکومت کردن در ایران را ندارد. گفتگوها در برون و درون مرز که این رژیم غیرقانونی است، ادامه دارد.

روز شنبه ۱۳ خرداد ماه ۲۵۸۲ شاهنشاهی رییسی پرزیدنت رژیم در همایش ملی « مسولیت اجرای قانون اساسی» به اصطلاح قانون اساسی را میثاق ملی و تبلور و تجسم انقلاب شکوهمند اسلامی دانست که تضیمن کننده جمهوریت و اسلامیت نظام، و حقوق اساسی و آزادی‌های مشروع است.

بررسی کنیم که رییسی چه گفته است. این میثاق ملی که رییسی بدان اشاره می‌کند از سوی مردم ایران از میان برداشته شده است، حذف شده است، دیگر وجود ندارد. مردم ایران در تظاهرات خود کاملا نشان دادند که این رژیم اسلامی سفاک را نمی‌خواهند زیرا که در ایران جمهوریتی وجود ندارد زیرا که قدرت در دست مردم نیست. دوم اینکه مردم ایران با تظاهرات خود نشان دادند که دیگر محدود ساختن آزادی و حقوق شان از سوی اسلام را دیگر نمی‌خواهند. مردم ایران می‌گویند که همه آدمیان در سراسر گیتی با حقوق برابر زاده شده‌اند و هیچ دینی می‌توانند حقوق بشر را که با وی زاده شده است را بگیرد. مردم ایران در تظاهرات خود نشان داده‌اند که دیگر قانون اساسی مشروعه نمی‌خواهند و خواهان برقراری قانون اساسی مشروطه هستند. و اگر رییسی می‌اندیشد که مردم نمی‌توانند قانون اساسی را تغییر دهند، سخت در اشتباه است زیرا که قدرت در دست مردم است.

رییسی در باره قانونی بودن رژیم اسلامی سخن گفته است. رییسی گفته است که در سفری به افریقای جنوبی با یکی از استادان برجسته حقوق که از دوستان نزدیک ماندلا بود آشنا شده است. این استاد برجسته حقوق که از سوی ماندلا برای نوشتن قانون اساسی افریقای جنوبی برگزیده شده بود به رییسی گفته است که او و دوستانش همه قوانین اساسی کشورهای دنیا را مطالعه کرده‌ایم. قانون اساسی جمهوری اسلامی مترقی‌ترین قانون دنیاست. جمهوری اسلامی در قانون اساسی خود توانست آرمان و دمکراسی را با هم جمع کند.

اگر چنین باشد باید که قانون اساسی افریقای جنوبی بر پایه مدل قانون اساسی جمهوری اسلامی نوشته شده باشد. با نگاهی به قانون اساسی افریقای جنوبی می‌بینیم که این قانون با به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی تفاوت دارد. در قانون اساسی افریقای جنوبی پرنسیب پایه مانند قدرت در دست مردم است، حقوق بشر، جدایی و استقلال سه قوه از یکدیگر، و استقلال کامل قوه قضاییه. در قانون اساسی شهروندان افریقای جنوبی گارانتی دارند که مردان و زنان از حقوق برابر اجتماعی و سیاسی برخوردار هستند، همه شهروندان افریقای جنوبی در برابر قانون برابر هستند. هم چنین حق زنده بودن و زندگی کردن دارند. هیچ کسی و قانونی نمی‌تواند شهروند افریقای جنوبی را بکشد، بدون دلیل زندان کند و اعدام نماید. شهروند افریقای جنوبی حق داشتن کامل زندگی خصوصی خود را دارد، حق مالکیت را داراست، شهروند افریقای جنوبی گارانتی دارد که به پیکر وی هیچگونه اسیب و آزاری نرسد این بدان چم است که کسی حق ندارد شهروند افریقای جنوبی را کتک بزند، به چشم وی شلیک کنند، نقص عضو بوجود بیاورند، از بام به پایین پرتاب شوند، به آنها تجاوز جنسی شود. قانون اساسی افریقای جنوبی گارانتی می‌کند که شهروندان حق آزادی دارند مانند آزادی بیان، آزادی دین، آزادی گردهم آیی، و آزادی بنیاد کردن گروه‌ها و انجمن‌ها.

با همین نگاه کوتاه بر قانون اساسی افریقای جنوبی می‌توان دریافت که این یک قانون اساسی واقعی است. آشکار است که رفیق ماندلا بدین باور نبود که به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی، بهترین قانون اساسی در دنیاست وگرنه برای افریقای جنوبی یک قانون اساسی نمی‌نوشتند که کاملا با مسخره بازی به نام قانون اساسی جمهوری اسلامی تفاوت دارد.

شیخکی به نام فضل الله نوری زمانی که قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران نوشته شد و در بخش حقوق مردم که حقوق انسانی و شهروندی آورده شد، گفت که اسلام حق آزادی را نمی‌شناسد، بلکه اسلامی یعنی تسلیم شدن به اراده الله. این پرنسیب را خمینی به کار گرفت هنگامی که برای ایده ولایت فقیه تبلیغ می‌کرد. در چارچوب ولایت فقیه، مردم می‌باید تسلیم قوانین الله باشند. چه کسی این قوانین را می‌نویسد، این فقیه است که قوانین زندگی مردم را می‌نویسد. این بدان چم است که دولت و قانونگذاری و دادوری یا قضاوت همه در دست یک نفر است. چنین است هنگامی که همه امور در دست یک نفر باشد بدان دیکتاتوری می‌گویند.

رییس در گفته‌هایش یادآور شده است که در به اصطلاح قانون اساسی جمهوری اسلامی آرمان و دمکراسی با هم جمع شده‌اند. این به چه معنایی است؟ مردم تنها می‌توانند کسانی را برگزینند که از سوی فقیه دست چین شده باشند. و این مجلس شورای اسلامی قوانینی که می‌نویسد زمانی قانون می‌شود که رهبر آن را تصویب کند. قدرت در دست مردم ایران نیست بلکه در دست‌های رهبر است. این دمکراسی که اینان از آن دم می‌زنند، دمکراسی نیست بلکه دیکتاتوری مطلق است دقیقا مانند زمان قاجار .

رییسی گفت که مردم می‌باید قانون اساسی را بخوانند و با حقوق خود آشنا شوند. اینجا تنها جایی است که با رییسی توافق داریم که مردم ایران باید این نوشتاری که اینان بدان قانون اساسی جمهوری اسلامی می‌گویند را بخوانند و با حقوق خود دراین قانون آشنا شوند. و دریابند که هیچ حقی ندارند بلکه حقوق بشر به عنوان یک پدیده غربی تعریف شده است و اسلام آن را نمی‌شناسد. هر چه هست و نیست حق و آزادی و زندگی و بودن و نبودن در چارچوب اسلام تعریف شده است.

این اسلام سیاسی یک زندان برای افکار و اندیشه‌ها بر پا می‌کند که در آن کوشش می‌کنند هر ایرانی را هر زن و هر مرد را در این زندان نگاه دارند و راهی به بیرون نداشته باشند.

برای اسلام سیاسی حکومت نباید ایرانی باشد بلکه باید اسلامی باشد. مردم ایران نیز ملت نیستند بلکه امت می‌باشند.

جمهوری اسلامی بیکار ننشسته است و کسانی را آموزش می‌دهد و به برون مرز می‌فرستد. در چند سال گذشته جنبش مشروطه دوباره جان گرفته است و مردم ایران برون و درون مرز نشان داده‌اند که خواهان برقراری قانون اساسی مشروط هستند پس از ویرایش آن و بازگرداندن قانون به ویرایشی پیش از دستکاری‌های شیخ فضل الله نوری و آلوده ساختن یازده ماده آن به اسلام. مردم ایران خواهان بازگشت حکومت مشروطه شاهنشاهی هستند و می‌خواهند همه آزادی‌هایی که در قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران از برخوردار بودند را دوباره به دست آورند. افزون بر آن ملت ایران خواهان داشتن آزادی دین هستند که دربرگیرنده بدون دین نیز می‌باشد. جمهوری اسلامی کسانی را به برون مرز فرستاده است به نام مشروطه خواه که پیوسته در من و تو و سدای آمریکا و بی بی سی و اینترنشنال و دیگر رسانه‌های وابسته خطرناک مصاحبه می‌کنند. تراژدی کسانی که جمهوری اسلامی به خارج می‌فرستد، این است که بی درنگ دستشان رو می‌شود که چه شارلاتان‌هایی هستند. اینان نه قانون اساسی مشروطه را می‌شناسند و نه با مهمترین واژگان سیاسی آشنا هستند. یکی از این فرستاده‌ها در باره فاشیسم و ملی گرایی ایرانی گفته است. این گفتگوها درباره ملت و فاشیسم در پیوند با ایران تاریخچه‌ای دارد. چپی‌ها که سنتی علیه واژه ملت هستند زیرا آنان در ابعاد ناسیون نمی‌اندیشند بلکه درباره طبقه‌ها می‌گویند. در جایی که در بالای همه طبقه‌ها طبقه کارگر نشسته است. زمانی که چپی‌ها خمینی را به عنوان رهبر خود برگزیدند،دریافتند که کمونیسم و اسلامی هدف یک سان دارند. و راه برای رها ساختن ایرانیان نه شرقی است و نه غربی بلکه جمهوری اسلامی است. بسیاری از این چپی‌ها در جمهوری اسلامی به پست‌های بالا دست یافتند و یک جامعه نوینی پدیدآوردند با ایده‌های کمونیستی و اسلامی. مردم ایران فریاد برآورده‌اند که ما این ترکیب این جامعه کمونیستی اسلامی را نمی‌خواهیم و خواهان بازگشت به قانون اساسی مشروطه هستیم. ما می‌خواهیم ملت شویم. مردم در درجه نخست می‌خواهند ایرانی باشند. اگر ما از ملت ایران می‌گوییم، پایه اش فرهنگ ایران است که این سرزمین پهناور با قوم‌های گوناگون را به یکدیگر می‌پیوندند و زنجیر می‌کند. بخشی از این فرهنگ داشتن پادشاه در راس کشور و پیوند خورده به این شاه یک حکومت مرکزی است. قانون اساسی مشروطه چارچوب حکومت شاهنشاهی ایران را به جزییات نوشته است. دولت شاهنشاهی، مجلس سنا ومجلس شورای ملی و دادگستری مستقل و در سراسر کشور انجمن‌های استان، شهرستان، ده. پارلمان ایران یعنی مجلس شورای ملی نمایندگانش با انتخابات آزاد برگزیده می‌شدند، در جایی که هر زن و هر مرد ایرانی حق داشت انتخاب کند و انتخاب شود. نخست وزیر از سوی شاهنشاه برگزیده می‌شود و کابینه را تشکیل می‌دهد و سپس نخست وزیر کابینه و برنامه اش را به مجلس شورای ملی معرفی می‌کند تا از مجلس رای اعتماد بگیرد. خویشکاری دولت شاهنشاهی به اجرا درآوردن قوانینی است که مجلس شورای ملی نوشته و تصویب کرده است و هم چنین از تصویب مجلس سنا نیز گذشته است.

با این حکومت ملی، ایران دوباره هموندی از ملت‌های جهان می‌شود و از جمهوری اسلامی تروریستی رهایی می‌یابد. آن زمان که نیاکان ما درباره قانون اساسی مشروطه گفتگو کردند، می‌خواستند از شر دیکتاتوری قاجار و شریعت اسلام رهایی یابند. آنان گفتند که در ایران انسان‌ها زندگی می‌کنند که از حق و حقوقی باید برخوردار باشند،برای به دست آوردن این حقوق نیاکان ما جنگیدند و جان باختند. آشکار است هنگامی که خمینی پای کثیفش را بر خاک اهورایی ایران نهاد ، همه انگار زیر تاثیر مواد مخدر بودند. تراژدی ملت ایران این است که امروز در سال ۲۵۸۲ شاهنشاهی همانجا ایستاده‌اند که بیش از یک قرن پیش ژنده و گرسنه و بیمار ایستاده بودند. پس از فاجعه‌ای که چپی‌ها در ایران با بر پا کردن انقلاب اسلامی به بار آوردند، دست از سر ملت ایران برنمی‌دارند، در تظاهرات آنان باید تصمیم بگیرند که چه پرچمی آورده شود، کسی نام شاهنشاه ایران را نباید بیاورد ولی بلا چاو می‌خوانند و پرچم‌های بیگانه را تکان می‌دهند و ایرانیان نژاده را کتک می‌زنند. مصدقی‌های ناکس و جبهه ملی‌ها و توده ای‌ها کماکان برای برپایی جمهوری و تکه پاره کردن ایران علیه ملت ایران می‌جنگند. و فدرالیست‌ها که ایران را تکه و پاره می‌خواهند تنها هدفشان این است که مبادا شاهنشاهی به ایران بازگردد.

به شما مزدوران هشدار می‌دهیم، ملت ایران آگاه است، ملت ایران میخ نشستن پای من و تو و انینرنشنال و سدای بیگانه و دستورالعمل‌های دشمنان نیست. ملت به خانه مشروطه بروید قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران و نوزده ماده افتخار آمیز انقلاب شاه و ملت را بیاموزید و کشور را از چنگال چپ و اسلامیست و مزدورانشان درون و برون مرز رهایی بخشید.

جاوید شاه پاینده ایران برقرار قانون اساسی مشروطه شاهنشاهی ایران و در اهتزاز پرچم زیبای سه رنگ شیر وخورشید نشان و تاجدار ایران پروانه دهید ببینیم