پردۀ عشق بیدل شیرازی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
دست بیرحمی دلدار دراز است هنوز | جان ز جورش بلب و بر سر ناز است هنوز |
خاک شد گر چه وجودم ز جفا لیک مرا | از وفا بر در او روی نیاز است هنوز |
گر چه پا از سر کوی تو کشیدم برون | پای دل بسته بدان زلف دراز است هنوز |
صدره افزون دل از دست غمت خورد قفا | دیدۀ شوق به رخسار تو باز است هنوز |
جهد کردم که وصل از سر زلف برگیرم | چکند صعوه که در چنگل باز است هنوز |
سوخت پا تا به سرم شمع صفت وین دل خام | زآتش عشق تو در سوز و گداز است هنوز |
پردۀ عشق ز اسرار حقیقت برداشت | شیخ بیچاره گرفتار مجاز است هنوز |
راز معشوق چو خورشید هویداست به خلق | وانکه دیده نه در جستن راز است هنوز |
کعبه آمد به طواف دل بیدل به عراق | وین دل شیفته در راه حجاز است هنوز |