وقتی عزیزی می‌ره از دستمون

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو

>شعر

' وقتی عزیزی می‌ره از دستمون
از مؤلفی ناشناس
'
از تصنیف‌های کوچه‌بازاری:

منبع: مجله اینترنتی سقز



وقتی عزیزی میره از دستمون
وقتی بلا میباره از آسمون
وقتی آدم رونده میشه از خونه
چاره ای نیست جز گوشه ی میخونه
اونوقت آدم می میزنه
به زندگی هی میزنه
خودشو فراموش میکنه
به حرف دل گوش میکنه
واسه اینه که همدم مستا شدم
رفیق پیمونه به دستا شدم
از خود و بیگانه جفا دیده ام
از می و میخونه وفا دیده ام
وقتی آدم با غم میشه هم خونه
کسی ازش نمیگیره نشونه
وقتی خونه درست مث زندونه
چاره ای نیست جز گوشه ی میخونه