نظامی (مخزن الاسرار)/قصد شنیدم که در اقصای مرو
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | نظامی (مخزن الاسرار) (قصد شنیدم که در اقصای مرو) از نظامی |
' |
قصد شنیدم که در اقصای مرو | بود ملکزاده جوانی چو سرو | |
مضطرب از دولتیان دیار | ملک بر او شیفته چون روزگار | |
تازگیش را کهنان در ستیز | پر خطر او زان خطر نیم خیز | |
یک شب ازان فتنه پر اندیشه خفت | دید که پیریش در آن خواب گفت | |
کای مه نو برج کهن را بکن | وای گل نو شاخ کهن را بزن | |
تا به تو بر ملک مقرر شود | عیش تو از خوی تو خوشتر شود | |
شه چو سر از خواب گرانبر گرفت | آندو سه تن را ز میان برگرفت | |
تازه بنا کرد و کهن درنوشت | ملک بر آن تازه ملک تازه گشت | |
رخنه کن ملک سرافکنده به | لشگر بد عهد پراکنده به | |
سر نکشد شاخ تو از سرو بن | تا نزنی گردن شاخ کهن | |
تا نشود بسته لب جویبار | پنجه دعوی نگشاید چنار | |
تا نکنی رهگذر چشمه پاک | آب نزاید ز دل و چشم خاک | |
با تو برون از تو برون پروریست | گوش ترا نیک نصیحت گریست | |
یک نفس آن تیغ برآر از غلاف | چند غلافش کنی ای بر خلاف | |
آن نفس از حقه این خاک نیست | این حق آن هم نفس پاک نیست | |
پیش چنین کس همگی پیش کش | نام کرم بر همه خویش کش | |
دولتیان کاب و درم یافتند | دولت باقی ز کرم یافتند | |
تخم کرم کشت سلامت بود | چون برسد برگ قیامت بود | |
یارت ازان گنج که احسان تست | نقد نظامی سره کن کان تست |