نظامی (مخزن الاسرار)/ای تن تو پاکتر از جان پاک
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | نظامی (مخزن الاسرار) (ای تن تو پاکتر از جان پاک) از نظامی |
' |
ای تن تو پاکتر از جان پاک | روح تو پرورده روحی فداک | |
نقطه گه خانه رحمت توئی | خانه بر نقطه زحمت توئی | |
راهروان عربی را تو ماه | یاوگیان عجمی را تو راه | |
ره به تو یابند و تو ره ده نهای | مهتر ده خود تو و در ده نهای | |
چون تو کریمان که تماشا کنند | رستی تنها نه به تنها کنند | |
از سر خوانی که رطب خوردهای | از پی ما زله چه آوردهای | |
لب بگشا تا همه شکر خورند | ز آب دهانت رطبتر خورند | |
ای شب گیسوی تو روز نجات | آتش سودای تو آب حیات | |
عقل شده شیفته روی تو | سلسله شیفتگان موی تو | |
چرخ ز طوق کمرت بندهای | صبح ز خورشید رخت خندهای | |
عالم تردامن خشک از تو یافت | ناف زمین نافه مشک از تو یافت | |
از اثر خاک تو مشگین غبار | پیکر آن بوم شده مشک بار | |
خاک تو از باد سلیمان بهست | روضه چگویم که ز رضوان بهست | |
کعبه که سجاده تکبیر تست | تشنه جلاب تباشیر تست | |
تاج تو و تخت تو دارد جهان | تخت زمین آمد و تاج آسمان | |
سایه نداری تو که نور مهی | رو تو که خود سایه نور اللهی | |
چار علم رکن مسلمانیت | پنج دعا نوبت سلطانیت | |
خاک ذلیلان شده گلشن به تو | چشم غریبان شده روشن به تو | |
تا قدمت در شب گیسو فشان | بر سر گردون شده دامن کشان | |
پر زر و در گشته ز تو دامنش | خشتک زر سوزه پیراهنش | |
در صدف صبح به دست صفا | غالیه بوی تو ساید صبا | |
لاجرم آنجا که صبا تاخته | لشگر عنبر علم انداخته | |
بوی کز آن عنبر لرزان دهی | گر به دو عالم دهی ارزان دهی | |
سدره ز آرایش صدرت زهیست | عرش در ایوان تو کرسی نهیست | |
روزن حاجت چو بود صبح تاب | ذره بود عرش در آن آفتاب | |
گرنه ز صبح آینه بیرون فتاد | نور تو بر خاک زمین چون فتاد | |
ای دو جهان زیر زمین از چهای | گنج نهای خاک نشین از چهای | |
تا تو به خاک اندری ای گنج پاک | شرط بود گنج سپردن به خاک | |
گنج ترا فقر تو ویرانه بس | شمع ترا ظل تو پروانه بس | |
چرخ مقوس هدف آه تست | چنبر دلوش رسن چاه تست | |
ایندو طرف گرد سپید و سیاه | راه تو را پیک ز پیکان راه | |
عقل شفا جوی و طبیبش توئی | ماه سفرساز و غریبش توئی | |
خیز و شب منتظران روز کن | طبع نظامی طرب افروز کن |