نظامی (خسرو و شیرین)/چه میگفتم سخن محمل کجا راند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | نظامی (خسرو و شیرین) (چه میگفتم سخن محمل کجا راند) از نظامی |
' |
چه میگفتم سخن محمل کجا راند | کجا میرفتم و رختم کجا ماند | |
به سلطانی چو شه نوبت فرو کوفت | غبار فتنه از گیتی فرو روفت | |
شکوهش پنج نوبت بر فلک برد | نفاذش کرد هفت اقلیم را خرد | |
خروش طبل وی گفتی دو میل است | که میدانست کان طبل رحیل است | |
نفیر کوس گفتی تا دو ماهست | که را در دل که شه در کوچگاهست | |
بران اورنگش آرام اندکی بود | چو برقش زادن و مردن یکی بود | |
بری ناخورده از باغ جوانی | چو ذوالقرنین از آب زندگانی | |
شهادت یافت از زخم بداندیش | که باداش آن جهان پاداش ازین بیش | |
سه پایه بر فلک زد زین خرابی | گذشت از پایه خاکی و آبی | |
گر آن دریا شد این درها بجایند | که بر ما بیش از آن درها گشایند | |
گر او را سوی گوهر گرم شد پای | نسبداران گوهر باد بر جای | |
گر او را فیض رحمت گشت ساقی | جهان بر وارثانش باد باقی | |
گر او را خاک داد از تختهبندی | مباد این تخت گیران را گزندی | |
گر او بیتاج شد تاجش رضاباد | سر این تاجداران را بقا باد | |
خصوص آن وارث اعمار شاهان | نظرگاه دعای نیک خواهان | |
موید نصرهالدین کافرینش | ز نام او پذیرد نور بینش | |
پناه خسروان اعظم اتابک | فریدونوار بر علم مبارک | |
ابوبکر محمد کز سر داد | ابوبکر و محمد را کند شاد | |
به شاهی تاج بخش تاجداران | به دولت یادگار شهریاران | |
به دانائیش هفت اختر شکرخند | بمولائیش نه گردون کمربند | |
ستاره پایه تخت بلندش | فلک را بوسه گه سم سمندش | |
سریرش باد در کشور گشائی | وثیقت نامه کشور خدائی | |
جهان را تا ابد شاه جهان باد | بر آنچ امید دارد کامران باد | |
سعادت یار او در کامرانی | مساعد با سعادت زندگانی | |
سخن را بر سعادت ختم کردم | ورق کاینجا رساندم در نوردم | |
خدایا هر چه رفت از سهوکاری | بیامرز از کرم کامرزگاری | |
روانش باد جفت شادکامی | که گوید باد رحمت بر نظامی |