نظامی (اقبال نامه)/مغنی بدان جرهی جان نواز
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | نظامی (اقبال نامه) (مغنی بدان جرهی جان نواز) از نظامی |
' |
مغنی بدان جرهی جان نواز | بر آهنگ ما نالهی نو بساز | |
که گشتیم چون بلبل از ناله مست | بدان ناله زین ناله دانیم رست | |
چو هرمس بدین ژرف دریا رسید | رهی دید کزوی رهائی ندید | |
فرو رفت و گفت آفرین بر کسی | که کالای کشتی ندارد بسی | |
چه باید گرانباریی ساختن | که باید به دریا در انداختن | |
جهان خانه وحش بود از نخست | در او بانوا هر گیاهی که رست | |
ز کوه گران تا به دریای ژرف | چه و بام او شد به باران و برف | |
چو شد آهوی گور آدم پدید | گریزنده شد گور و آهو رمید | |
من آن وحشی آهو کز دست زور | به پای خودم رفت باید به گور | |
درین ره پناه خود از هیچکس | نسازم جز از پاک یزدان و بس | |
شما نیز چون عزم راه آورید | به پاکیزه یزدان پناه آورید | |
درین گفتنش خواب خوش باز برد | سخن را چه خسبانم او نیز مرد |