منوچهری (قصاید و قطعات)/سپیدهدم که وقت کار عامست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | منوچهری (قصاید و قطعات) (سپیدهدم که وقت کار عامست) از منوچهری |
' |
سپیدهدم که وقت کار عامست | نبیذ غارجی رسم کرامست | |
مرا ده ساقیا جام نخستین | که من مخمورم و میلم به جامست | |
ولیکن لختکی باریکتر ده | نبیذ یکمنی دادن کدامست | |
نماز بامدادان کرد باید | سه جام یکمنی خوردن حرامست | |
چو وام ایزدی بنهاده باشم | مرا ده ساتگینی بر تو وامست | |
چنانکه باز نشناسد امامم | رکوعم را رکوعست ار قیامست | |
خوشا جام میا، خوشا صبوحا | خوشا کاین ماهرو ما را غلامست | |
دو زلفش دو شب و دو خال مشکین | ظلام اندر ظلام اندر ظلامست | |
صبوح از دست آن ساقی صبوحست | مدام از دست آن دلبر مدامست | |
غلام و جام می را دوست دارم | نه جای طعنه و جای ملامست | |
همیدانم که این هر دو حرامند | ولیکن این خوشیها در حرامست |