مطاف حق بیدل شیرازی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو




با تو ما بر سر صدقیم و تو با ما بخلاف دشمنی کردن با دوست نباشد انصاف




از در جنگ درآئی تو و ما بر سر صلح تو کشی خنجر و من تیغ نمایم به غلاف




مشکل این صید برد جان ز خدنگش که بود نرم چون موم دل و ناوک او خاره شکاف




پا نهد عشق چو در دل خرد از سر برود چه کند صعوه که با باز نیاید به مصاف




دارد آئینۀ قلب تو غباری ور نه عاشقانراست دل از عشق تو چون آینه صاف




کعبه هرگز به صفای دل درویشان نیست کینمطاف حق و آن خلق جهانراست مطاف




نیست اندر حرم دل ره دشمن بیدل که درین خانه به جز دوست نیاید به طواف