مدارس علمیه قبل از نظامیه/مدرسه‌های نیشابور

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
نوشته ها درباره نیشابور مدارس علمیه قبل از نظامیه.مدرسه‌های نیشابور
مدارس علمیه قبل از نظامیه.مدرسه‌های نیشابور .1.نبذة تاريخية عن مكتبات إيران، تأليف: ركن الدين هُمايون فَرُّخ، ج 2 ص 28، نشر وزارة الثقافة والفن، طهران 1968 م.2.مدارس علمیه قبل از نظامیه.نوشته ناجی معروف . ترجمه جمال‌الدین شیرازیان، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1968،ص 205-267.استفاده از این نوشتار با ذکر منبع. آزاد اعلام کرده است.

مدرسه حسان قرشی.تاسیس: پیش از 349 هجری

این مدرسه را حسان بن محمد قرشی، متوفای 349 هجری، در نیشابور پایه گذاشت. حاکم ضبیّ در این باره گفته است:

« او امام اهل حدیث در خراسان بود و از میان علمایی که دیده‌ام، زاهدترین و عابدترین آن‌ها بود و بیش از همه متقشف و ملازم مدرسه و خانه بود. تعدادی از مورخان شرح حال او را نوشته‌اند و گفته‌اند که او حسان بن احمد بن هارون بن حسان بن عبدالله بن عبدالرحمن بن عنبه بن سعید بن العاص القریشی الاموی ابوولید نیشابوری بوده است. او یکی از ائمه‌ی دنیا بود. در بغداد و نیشابور و نسا درس می‌داد و حدیث می‌گفت و از او حدیث نقل می‌شد. ولادت او پس از 27 هجری بود و وفات او در نیشابور، در شب جمعه، پنجم ماه ربیع‌الاول سال 349 هجری اتفاق افتاد. »

مدرسه ابن حبان تمیمی.تاسیس: پیش از 354 هجری

این مدرسه را ابوحاتم محمدبن حبان تمیمی در نیشابور پیش از سال 354 هجری بنا گذاشت. یاقوت در معجم البلدان می‌گوید:

« ابوحاتم بن حبان کتاب‌هایش را وقف کرد و آن‌ها را در خانه‌ای که خود مرسوم آن‌ را داده بود، جمع کرد. »

حافظ ابوعبدالله حاکم ضبی گفته است:

« خانه ابوحاتم بن حبان است که امروز مدرسه‌ای برای اصحابش است.این مدرسه همچنین، مسکنی برای غریبان از اهل حدیث و فقه است. آن‌ها حقوق دارند که مرتبا می‌گیرند و در آن گنجینه‌ی کتبش قرار دارد که در دست وصی او است و او آن را به هر کس که بخواهد نسخه‌ای از آن بردارد، بدون این‌که از کتابخانه خارج شود، به امانت می‌دهد. »

مدرسه محمد الحمشادی.تاسیس: پیش از 388 هجری

محمد بن عبدالله بن حمشاد، ابومنصور بن ابی محمد حمشادی نیشابوری - فقیه، ادیب و زاهد- که در رشته‌های گوناگون تصنیفات خوب دارد. حدیث را در خراسان، از ابوحامدبن بلال و ابوبکر قطان و هم رتبه‌های ایشان، و در عراق از ابوعلی صفار و ابوجعفر رزاز و هم رتبه‌های ایشان، و در حجاز از ابوسعید این اعرابی و هم‌رتبه‌های ایشان فرا گرفت. وی زاهد و عابدی مجتهد بود. او از سلاطین و دوستان آن‌ها دوری می‌جست و همیشه گوشه‌ی مسجد و مدرسه‌ی خود را گرفته بود. و در معاش روزانه‌ی خود به مقرری اوقاف گذران و بسنده می‌کرد، و از دست او جمعی از دانشمندان و واعظان، فارغ التحصیل شده‌اند. و حاکم از او نام می‌برد و می‌گوید:

« ابو منصور در 16 رجب بیمار گشت و در روز جمعه 24 رجب سال 388 هجری درگذشت. ابو یوسف زاهد، او را غسل داد. در باب معمر بر او نماز خواند. او در نزدیکی قبر احمدبن حرب زاهد مدفون شد. »

حاکم همچنین می‌گوید:

« گروهی از یارانش به من گفتند که او قبل از بیماریش هر روز این شعر را چندین بار بر زبان می‌راند:و ما تنفع الآداب و الحلم و الحجی...و صاحبها عند الکمال یموت... »

ولادت او در سال 316 هجری بوده است.

مدرسه ابن رضوان.تاسیس: 390 هجری

این مدرسه را حسن بن داود بن رضوان ابوعلی فقیه سمرقندی در نیشابور پایه گذاشت او در خراسان و عراق، درس فقه خواند و در بصره سنن ابو داود را از ابن داسه شنید سپس به نیشابور بازگشت و در آنجا اقامت کرد و این مدرسه را ساخت و 5 سال در آن درس داد و سنن را روایت کرد و دانشجویان، آن را نزد وی خواندند و علم را انتشار داد، و تا زمانی که فوت کرد (دوشنبه، 12 رجب سال 395 هجری) در همین حال باقی بود.


مدرسه سعيدیه نیشابور.تاسیس بعد از سال 390 هجری

این مدرسه را امیر عالم ابوالمظفر نصربن ناصرالدین ابومنصور سبکتکین در نیشابور پایه گذاشت و سبکتکین در سال 390 والی نیشابور شد. او چندی با مشایخ و ائمه نیشابور مصاحبت کرد و از همراهی آنان برخوردار شد و از این مساعدت‌های آنان اسپتفاده برد و مدرسه سعیدیه را پایه گذاشت و اوقاف بسیاری برای آن وقف کرد. پس به غزنه بازگشت و در آنجا وفات یافت. مرگ او درماه رجب سال 412 هجری اتفاق افتاد و از الحاکم ابوعبدالله الضبّی الحافظ حدیث شنید سبکی در «طبقات وسطی» از مدرسه‌ی او به نام سعیدیه نام می‌برد. و این غیر از آن است که «طبقات کبری» آمده است.


مدرسه دقاقیه در نیشابور.تاسیس: 391 هجری

موسس آن استاد شهید ابوعلی حسن بن علی دقاق است که آن را در سال 391 هجری ساخته است. و این سالی بود که دختر دانشمند و مشهور او فاطمه، که ذکر آن خواهد آمد در آن تولد یافت. نام این مدرسه در شرح حال ابواسحاق طوسی درگذشته‌ی سال 411 هجری آمده است. او از بزرگان، مناظره کنندگان مذهب شافع و از متمولان و دانشمندان بود او از همسایگان مدرسه بود که در بازارچه ابوعلی دقاق می‌زیست. نام این مدرسه در شرح حال حسن بن محمد بن علی بن محمد در بندی معروف به ابوالولید بلخی- محدث صوفی-، یکی از مشایخ مشهور حدیث آمده است. او در سال 411 هجری به نیشابور آمد سپس به سفر رفت. و بار دیگر به نیشابور آمد. آن‌گاه به سمرقند رفت و در آن‎جا به سال 450 هجری درگذشت. نویسنده‌ي «السیاق»(عبدالغافر فارسی) می‌گوید: پدرش (پدر عبدالغافر فارسی) از جزوه‌ها و حکایات شگفت‌آور او استفاده‌ي بسیار برده است و مولف «سیاق» در مدرسه، او را شیخی نیکو منظر دیده که در کنار قبر استاد شهید ابوعلی دقاق بوده است. و از وی حدیث شنیده است، همان‌گونه که امام ابونصر قشیری نزد وی قرائت حدیث کرده است.

ابوعلی دقاق دختر دانشمند مشهوری داشت که به او فاطمه می‌گفتند (391-480هجری)، او در دامان پدرش تربیت و تحصیل و تادیب شد و قرآن را حفظ داشت و نوشتن می‌دانست. پدرش برای وی مجلس ذکر برپا کرد. و در آن زمان او غیر از این دختر فرزند دیگری نداشت و همه ی اقبال او بر این دختر بود. فاطمه در سال 391 هجری به دنیا آمد و این سالی بود که پدرش، مدرسه‌ي دقاقیه را بنیان نهاد. او هنگامی که به سن بلوغ رسید، عروس امام زین الاسلام ابوالقاسم قشیری گردید. او پس از این‌که انواع فضائل را فراگرفت در محضر ابونعیم اسفراینی و سید ابوالحسین علوی و الحاکم ابوعبداله الضبی و ابوعبدالرحمن سلمی بهره فراوان برد و بسیاری از دانشمندان نزد وی قرائت حدیث کرده‎اند. او زنی مجتهد و پرهیزگار بود و صاحب 6 فرزند دختر و پسر گردید که تمامی آن‌ها یگانه‌ی دوران بودند و نود سال در طاعت به سر برد.

مدرسه صاعدیه.تاسیس:پیش از سال 402هجری

ذکر این مدرسه در کتاب «سیاق» و در کتاب «منتخب السیاق» آمده است و از آن‌چه در السیاق آمده چنین پیداست که قبل از سال 402 هجری بوده است و چنانکه در منتخب السیاق آمده است این مدرسه قبل از سال 404 هجری دایر بوده است.

از مدرسان آن عبدالله بن محمدبن عمر و زیادی قاضی ابوالقاسم از علما و فقهای بارز و خوش نام حنفی در نیشابور بوده است که قاضی امام ابوالعلاء در سال 404 هجری یعنی زمانی که او به حج دوم می‌رفته است وی را به جای خود در مدرسه برگماشته است چنانکه عبدالغافر فارسی یاد می کند یا در سال 402 چنان‌که صریفینی نوشته است. وفات ابو القاسم زیادی در شعبان سال 340 اتفاق افتاد.

از مدرسان دیگر آن ابوالقاسم صاعدی ابن قاضی القضاة است که مردی بزرگ و فاضلی مشهور بود او رفتاری نیکو داشت و تعصبی شدید به سنت داشت در زمان پدرش یک چند منصب قضاوت رابه نیابت از پدر متولی شد. سپس در نیشابور به کار اشتغال ورزید و قاضی القضاة نیشابور شد و دو سال در مدرسه‌ي صاعدیه درس داد. او در مذهب ابوحنیفه درجه‌ي فتوی داشت و دیوان مظالم سلاطین را اداره می‌کرد و پیش آنان ونزد مردم مقرّب بود. به عراق و ماوراءالنهر سفر کرد و در بغدا و ری و همدان حدیث خواند. وفاتش در روز دو شنبه اول ربیع الاول سال 470 اتفاق افتاد. از ساکنان مدرسه ساعدیه، یکی ابوالحسن فقیه مفتی علی ابن ابونصر جرجانی و از اصحاب ابوحنیفه بود او در زمان خود در مجلس قضا محور فتوی بود. وفاتش در سال 487 هجری اتفاق افتاد.

از مدرسان دیگر مدرسیه ساعدیه ابوالعلاء ساعد بن منصوربن اسماعیل که ذکرش پیش از این رفت. عبدالغافر فارسی در سیاق از او نام می‌برد و می گوید: قاضی القضات، خطیب مذکر و مدرس، یکی از خوش‌نامان مدرسه صاعدیه، در عصر خود بود. او را به‌ یاد داریم جوانی بود محبوب و مقبول با حسن اخلاق و حسن معاشرت، صحبتی لطیف داشت و در میان همگنانش عزیز بود. جمالی ظاهر و فضلی وافر داشت. با پدر و عمویش در مجالس و محافل حاضر می‌شد و به نیابت پدرش خطابه می‌خواند. در مدرسه‌ي پدرش درس می‌داد.

در صحبت امام ابواسحاق شیرازی و الاجل عفیف الخاص به رسالت از سوی امام المقتدی بالله به نیشابور آمد و نزد وی حدیث خوانده شد و سرانجام با ایشان به بغداد بازگشت و در روز دوشنبه 7شوال سال 494هجری درگذشت.

و در ضمن شرح احوال عبد الملک صاعدی در گذشته به سال 501 هجری، ذکری از این مدرسه رفته است. و عبدالغافر گوید: نامش عبدالملک فرزند عبدالله بن صاعد، ابوالفتح القاضی ابن القاضی، ابومحمد ابن صاعد است: وی پیری فاضل، فقیه ذوفنون و مدرسی است از وجوه و خوش‎نام‎های صاعدیّه و به رتبه‌ي اجتهاد نزدیک است. به تفقّه مشغول است و در فقه فارغ‌التحصیل است و در خانواده‌ي خود به فضیلت شناخته شده است سمع حدیث نموده و لکن خیلی روایت نکرده است. وی در کهولت به شب چهارشنبه ششم جمادی الآخر 501 هجری از دنیا رفت و قاضی‌الامام ابوسعید محمد بن احمد بن صاعد بر جنازه‌ي او نماز خواند و در مدرسه‌ي صاعدیّه به خاک سپرده شد.


مدرسه ابوسعد زاهد.تاسیس:پیش از سال 404 هجری

موسس این مدرسه، عبدالملک فرزند ابوعثمان محمد بن ابراهیم نیشابوری شافعی، ابوسعد زاهد خرگوشی واعظ، استاد، عالم، زاهد و پرهیزکار بوده است. وی فقه را نزد ابوالحسین الماسر جسي آموخت و در فقه فارغ‌التحصیل گشت، آن‌گاه جاه و مقام را رها کرد و پیوسته با زاهدان مجالست کرد و ملازم عابدان گردید. در سفری که حج گزارد، مدتی مجاور آن دیار گردبد. سپس به خراسان بازگشت، و ملازم خانه‌ي خویش شد و از دستاوردهای کسب خویش روزی می‌خورد، و جاه و مال و مقام خود را در راه فقرا و مستوران و مستمندان دور از وطن و مجاهدان و گسستگان از دنیا بذل می‌کرد. وی در آن قحطی معروفی که به سال 401 هجری روی داده بود، در رسیدگی به مستمندان غریب، و کمک به مصیبت‌زدگان قیام نمود. وی در بازاررچه‌ي محله‌ي خرگوش، مدرسه و بیمارستانی بنا کرد، و چند کتاب در موضوع «دلائل النبوه وعلوم الشریعه» تصیف کرد. و مصنفات او به شرق و غرب از بلاد مسلمین فرستاده شد.

و عبدالغافر فارسی در کتاب «سیاق» خود آورده است: «دانشمندان و مشایخ استادان همگی بر این باور بودند که در میان جمیع علما در دینداری و زهد و تواضع و بزرگواری نظیر وی ندیده‌اند». وی در عراق و حجاز و مکّه و مصر و شام سمع حدیث کرده و در نیشابور برای او مجلس املاء برپا شد و سالیانی چند در آن‌جا املاء حدیث می‌کرد. و درگذشت او در جمادی‌الاول سال 404 هجری اتفاق افتاد و در خانقاهی که بدو منصوب بود و در محله یا بازارچه‌ي خرگوش قرار داشت، به خاک سپرده شد. و قاضی ابوعمر بسطامی بر جنازه‌اش نماز گزارد. و مسلمانان اطراف حتی اهل ذمّه در عزای او مجالس سوگواری بر پا کردند زیرا که نام نیک و زیبائی باطن و حسن اخلاق و کوشش و جهد وافر او به اقطار عالم رسیده بود. گویند وی به سال 393 هجری در راه حج به عراق آمده است. سبکی در «طبقات» خود آورده است که: البته خداوند وی در راه بنای مسجد و حوض‎ها وپل‎ها وبناهای عام المنفعه و لباس دادن به مستمندان عریان از غریبان و رسیدگی به سادات بقدری موفق گردانیده بود که پس از آن بیمارستان‌های قدیمی نیشابور خراب شده بود بیمارستانی را بنا کرد، و جمعی از یاران خود را مامور درمان بیماران ساخت و پزشکانی را که در دسترس داشت با داروسازان بدانجا آورد.

و از جمله کسانی که با مدرسه‌ي ابوسعد زاهد علاقه و ارتباطی داشتند عبارت بودند از:

ابوبکر فرزند فنجویه اصفهانی، در گذشته به سال 428 هجری، که نام و نسب او عبارت است از احمد بن علی بن محمد بن ابراهیم یزدی اصفهانی، ابوبکر حافظ معروف به ابن‌فنجویه که یکی از حافظان روزگار خویش، و در میان اقران خود از فراسان و یکه‌تازان اهل حدیث به شمار می‎آمد. وی را کتاب‎های بسیار است، و کتابی در باره‌ي «صحیحین» و همچنین تصنیفی در جامع ابو عیسی ترمذی تصنیف کرد. و بناهایی فراهم کرد، و برای مشایخ استادان پول‌ها خرج کرد و بدانها اختصاص داد. وی در زّی بازرگانی به نیشابور آمد و برای اهل بلد خویش از دانشمندان آن‌جا امالی چند نوشت و آن‌گاه به اصفهان باز گشت، و از دانشمندان آن‌جا حدیث بسیار شنید، و به هرات و ماوراءنهر رفت و باز به نیشابور بازگشت و در آن‌جا منزل کرد و به تصنیف و تهیه‌ي کتب مشغول شد تا آن‌که از حافظان و پیشوایان معروف و صنعتگران که زبانزد همه بودند گردید. برای او در مدرسه‌ي ابوسعد زاهد یک مجلس املاء درس بر پا کردند، و او سال‌ها در آنجا املاء حدیث می‌کرد و بسیاری از علماء نزد وی درس خواندند و گروهی از شاگردانش، از زیر دست وی کار آمد شدند وی در سال 347 هجری به دنیا آمد و به سال 428 هجری در گذشت.


مدرسه سهل صعلوکی عجلی.تاسیس: پیش از سال 404هجری

در کتاب منتخب السياق، ضمن شرح حال محمد بن یحیی بن ابراهیم بن محمد بن یحیی بن سختویه که عبارت از ابوبکربن ابی زکریای مزکیّ است و پدرش مکنتی و جدش حرمتی داشته‌اند، ذکری از این مدرسه آمده است. جد او، ابواسیحاق ذمزکیّ که محدث خراسان و عراق بود. و امّا پدرش ابوزکریا، او نیز محدّث زمان خویش بوده. و ابوبکر مردی ظریف و از میان مشایخ مسلط‌ترین کس بر سيره‌ي پیشینیان و راغب‌ترین کس بر تجمل بود. وی از مکثرین بود در مدینة السلام برای وی مجلس املاء برپا داشتند و او به سال 448 هجری بدانجا وارد شد و آورده‌اند که در مجلس املاء او بالغ بر 500 دوات درکار بود. وی به سال 474 هجری درگذشت، و امام ابوسعید قشیری در مدرسه‌ي سهل صعلوکی بر جنازه‌ي او نماز گزارد و در پشت مدرسه در کنار پدرش به خاک سپرده شد. و شمار مشایخ او را افزون از 500 استاد بر شمرده‌اند که از همه‌ي آن‌ها اخذ حدیث نموده است و بیشتر آن‌ها از احادیث عوالی بوده است.

و در مصادر گوناگون آمده است که نام و نصب سهل صعلوکی عبارت است از: ابوالطیب بن ابی سهل صعلوکی و اوعجلی واغز بنی حنیفه بوده است که به سال 404 هجری در نیشابور درگذشته بنابراین باید مدرسه‌اش پیش از تاریخ مذکور تاسیس شده باشد. و سهل صعلوکی مفتی نیشابور بوده است. و در باره‌ي او گفته شده است که وی ریاست دنیايی را با ریاست دینی جمع کرده است. و او با لقب شمس‌الاسلام نامیده می‌شد. از پدرش ابوسهل حدیث شنید و نزد وی علم فقه آموخت و از دست وی فارغ‌التحصیل شد. و در نزد چند تن از دانشمندان درس خواند. و حکام ضبّی وابوبکر بیهقی و دیگر فقهای نیشابور از وی روایت کرده‌اند. او مدتی عهده‌دار منصب‌های فتوی، و قضا و تدریس بوده است. یکی از بزرگان شافعی او را بدین گونه وصف کرده است که وی دانشمندی یگانه بود و به تنهايی یک امت بود، و امام دنیا علی‌الاطلاق و تمام و کمال یک شافعی‌مذهب زمان خویش بود.

مدرسه اسفراینی.تاسیس: قبل از سال 405هجری

حاکم ضبی در گذشته به سال 405 هجری، ذکر این مدرسه را ضمن شرح حال استاد ابواسحق اسفراینی آورده و در باره‌ي ابواسحق گفته است: که او بعد از این‌که مدتی در عراق بود به نیشابور بازگشت. و در حالی که دانشمندان عراق و خراسان در تقدم علم و برتری وی اقرار کرده‌اند وطن مالوف را برگزید و با اهتمام بسیار به نیشابور بازگشت، و برای وی مدرسه‌ای بنا گردید که پیش از آن در نیشابور نظیر آن ساخته نشده بود و در آن‌جا به تدریس و بیان حدیث پرداخت.

و سبکی، از برای او شرح حال مفصلی نوشته، و در ضمن آن گفته است: ابراهیم ابن محمد بن ابراهیم بن مهران استاد ابو اسحق اسفراینی، یکی از ائمه‌ي دین بود در علم کلام و اصول و فروغ. در خراسان و عراق سمع حدیث کرد، و ابوبکر بیهقی و ابوالقاسم قشیری ... و جمعی دیگر از دانشمندان از وی روایت کرده‌اند. گویند: او به لقب رکن‌الدین ملقب بوده است. او را تنصیف‌هایی است نیکو که از همه‌ي مصنفات دانشمندان برتر است وی مردی ثقه بود در ثبت حدیث. عامّه‌ي استادان و شیوخ نیشابور از وی کلام و اصول آموخته‌اند. و نخستین مجلس املاء او در مسجد عقیل نیشابور بعد از نماز عصر روز پنجشنبه ماه محرم سال 411 هجری برای وی برپا شد. او روز عاشورای سال 418 هجری درگذشت و جنازه‌ي او را به اسفراین بردند و در آنجا به خاک سپردند.


مدرسه صابونی.تاسیس: پیش از سال 405هجری

از آن‌چه در منتخب‌السیاق آمده چنین بر می‌آید که این مدرسه پیش از سال 405 هجری تاسیس شده است زیرا که در آن‌جا ضمن شرح حال مقتضي که از عبدالله بن طاهر بن احمد که همان حسین پوشنگی است چنین آمده است: «وی مردی محترم و فاضل بود، به سال 405 هجری به نیشابور آمد و برای وی یک مجلس املا در مدرسه صابونی برپا گردید». و از این عبارت برمی‌آید که این مدرسه باید قبل از سال 405 هجری در نیشابور تاسیس شده باشد. و آن در محله یا بازارچه‌ي حرب بوده است، همچنان که در «الانساب» چنین آمده است و در «طبقات» سبکی شرح حال مفصلی از شیخ‌الاسلام ابوعثمان صابونی در گذشته به سال 449 هجری آمده است که نشان می‌دهد و قتی که او مشرف به موت بوده از برادران و دوستان خویش خواسته است که ایشان در مدرسه بنشینند و به دانشجویان در قرائت قرآن کمک کنند و او را با دعا کمک کنند، همچنان که وصیت کرده است که جنازه اش را به میدان حسین ببرند و فرزندش ابونصر بر آن نماز گذارد، اگر توانست حضور پیدا کند و اگر نتوانست که بر او نماز بخواند، برادرش ابویعلی بر خواندن نماز مامور است و سپس به مدرسه بیاورند در جلوی قبر پدر شهیدش به خاک بسپارند.

و ابوعثمان صابونی ملقب بوده است به «شیخ الاسلام» اعظم آل الصابونی، و زندگانی او مملو بوده است از کارهای بزرگ و مهم. و البته بسیاری از مورخین برای شرح‌حال‌ها نوشته و یادآور شده‌اند که: نام و نسب او اسماعیل بن عبدالرحمن بن احمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن عامر بن عائذ؛ ابوعثمان صابونی بوده است و البته اهل سنت در سرزمین خراسان او را با لقب «شیخ الاسلام» ملقب ساخته‌اند و اين جماعت مطلقا کسی غیر او را بدین لقب نمی‌شناختند و عبدالغافر فارسی شرح حال او را در «السیاق» آورده و گفته است ... وی شصت سال برای مسلمانان در مجالس تذکیر و وعظ شرکت کرد و برای آن‌ها در نماز جمعه‌ی جامع نیشابور حدود بیست سال خطبه خواند. و در «طبقات» سبکی آمده است که: «انه النسیب المعم المخول المدلی من جهة الأمومة الی الحنفیة و الفضلیة و الشیبانیة و القرشیة و التمیمیة و المزینیة و الضبیة من الشعب النازلة الی الشیخ ابی سعد یحیی بن منصوربن حسنویه السلمی الزاهد الاکبر علی ما هو مشهور من انسابهم عند جماعة من العارفین بالانساب ...» زیرا ابوعثمان اسماعیل بن زین البیت دخت شیخ ابوسعد زاهدبن احمد بن مریم دخت ابوسعد زاهد بزرگ بوده است. و در جمعه مجالس برپا می‌نمود و در آنجا خطبه می‌خواند همچنان که گاهی هم در جامع منیعی که آن را حسان بن سعیدبن ... منیع محزومی از ذریّه خالدبن ولید بنا کرده بود، خطبه می‌خواند.

و نیز از جمله کسانی که بر ایشان در مدرسه مجلس املا دایر بود فرزند صابونی عبدالرحمن ابوبکر صابونی بود. و عبدالغافر در کتاب السیاق درباره‌اش چنین آمده است: وی در نوبت مجالس و پذیرفتن و حضور یافتن در محافل جای پدرش را گرفت. و او ملیح الشمایل و خوش‎منظر و لطیف روح بود، و تمام و کمال اجتماعی و به اسباب دنیا سرگرم بود. وی با نظام‌الملک ملاقات کرد و او را بزرگ داشت و به او صله‌ها بخشید و مدتی پیش او ماند، و به منصب قضای آذربایجان رسید و در آن مقام بود که سمت قاضی‌القضاة یافت. و سپس به نیشابور بازگشت و برای خود یک مجلس املاء در مدرسه صابونی برپا کرد و به اصفهان سفر کرد و در حدود سال 500 هجری در اصفهان در گذشت. وی از پدرش شیخ الاسلام و عمویش استاد بویعلی صابونی و دیگر مشایخ زمان خود سمع حدیث بسیار کرد.

و همچنین عبدالغافر در کتاب السیاق خود شرح حال موذن مدرسه صابونی را چنین ذکر کرده است: نام او عبدالرحیم بن محمد المقری ابوالقاسم لبیکی بوده است. و درباره‌ي او آورده است که وی مردی دوست داشتنی و صالح بود که قرآن را خوب قرائت می‌کرد، اخلاق و رفتاری پسندیده داشت. و از خواص اصحاب شیخ‌الاسلام صابونی بود، بسیار عبادت می‌کرد، و مدت زیادی در آن مدرسه اذان می‌گفت و گاه برای مردم در آنجا امامت می نمود. او از متاخرین سمع حدیث می نمود. و فرزندان وی از صابونی و ابوحفص کنجرودی و همردیفان ایشان سمع حدیث کرده اند. وی در ماه رجب سال 463 درگذشته است.


مدرسه قطان.تاسيس: قبل از 405 هجري

حاكم ضبّي در گذشته سال 405 هجري در «تاريخ نيشابور»، ضمن شرح حال ابواسحق قطان از اين مدرسه ياد كرده، چنين مي‌گويد: نام وي ابراهيم بن محمود بن حمزه ي فقيه، ابواسحق مالكي معروف به قطان كه مسجد و مدرسه‌ي وي در ميان دهيه معروف است. و بعد از وي در نيشابور، مالكيان مدرسي نداشته‌اند. و عبدالغافر در كتاب السياق، شرح حال دانشمند ديگري را آورده كه عبارت است از: علي بن محمد بن محمدبن حامدبن محمود قطان، ابوالحسن امام و از بهترين فقهاي اصحاب رأي و مناظره‌كنندگان زمان خويش و اهل مروت و ثروت بوده است. او در آن مدرسه سال‌ها تدريس مي‌كرده، و به ايراد خطابه در جامع قديم مي‌پرداخته و در اين رشته موردپسند واقع نشده و ايراد خطابه كاري در شأن وي نبوده است. و او اهل مكرمت‌ها بوده است. و اين استادان از مشايخ متقدم حديث شنيده بودند، وي در مدرسه‌اي كه در بازار خضريين و بدو منسوب بود املاء مي‌كرد. او در بامداد دوشنبه، سوم شوال سال 405 هجري درگذشت و در مقبرة‌الحسين به خاك سپرده شد.

و شايد اين قطان، شخص ديگري بوده باشد و امكان دارد مدرسه‌اي كه بدو منسوب است غير از مدرسه‌‌اي باشد كه به قطان نخستين نسبت داده شده است.


مدرسه بسطامیه.تاسيس: 405 هجري

نام اين مدرسه در «تاريخ نيشابور» آمده است و بدين ترتيب، حاكم ضبي درگذشته به سال 405 هجري، يك شرح‌حال كوتاهي از ابراهيم بن محمد كه عبارت بوده از ابواسحق الرئيس البسطامي و در ضمن آن چنين گويد: وي در نيشابور در باغ الداريين مسكن داشت و هم مدرسه و هم خانه‌اش در آن‌جا بود كه ان‌ها را براي اهل حديث ساخته بود. و با اين ترتيب مدريه‌ي بسطاميه بايد پيش از وفات حاكم كه سال 405 هجري اتفاق افتاده است بوده باشد.

و همچنين از اين مدرسه در كتاب السياق كه ذيلي بر «تاريخ نيشابور» است ذكري رفته است. مولف در ضمن شرح حالي كه براي ابوسعيد بسطامي نوشته، و اين ابوسعيد غير از ابوسعيد اول بوده است، چنين مي‌گويد: حسين بن طيفور ابوسعيد واعظ بسطامي، شيخ و استادي است از محله‌ي المُعنّي، صاحب مدرسه، و مردي با فضل و معروف است. از ابواحمد حافظ نقل حديث مي‌كرد. حسكاني گويد: من سال 428 هجري نزد وي درس خواندم. و درگذشت او به سال 430 هجري اتفاق افتاد.


مدرسه ابن فورک انصاری.تاسيس: قبل از سال 406 هجري

اين مدرسه براي ابوبكر محمد بن حسن بن فورك انصاري اصفهاني در گذشته به سال 406 هجري در نيشابور ساخته شد. و او ابتدا چندي در عراق اقامت داشت كه مدتي در آن‌جا نزد دانشمندان بغداد به مطالعه‌ي علوم مشغول بود، پس رو به سوي ري آورد و مبتدعه اوازه‌ي او را شنيدند و عليه وي سعايت كردند، آن‌گاه مردم نيشابور بدو نامه نوشتند و نماينده گسيل داشتند و از وي خواستند تا به نيشابور بيايد و او پذيرفت و به نيشابور آمد. پس امير ناصرالدوله ابوالحسن محمد بن ابراهيم براي او خانه و مدرسه‌اي در كنار خانقاه ابوالحسن پوشنگي بنا كرد. و خداوند تعالي به وسيله‌ي وي در آن‌جا انواع علوم را احياء نمود. و از مكتب او جمعي از طالبان فقه فارغ‌التحصيل شدند. او مردي فقيه و متكلم و امامي جليل‌القدر بود. و مصنفات او به يكصد تصنيف مي‌رسد. و از وي خواستند به غزنه سفر كند و در آن‌جا براي او مجالس مناظره ترتيب دادند. و هنگامي كه از غزنه باز مي‌گشت، چنانكه نقل كرده‌اند، در راه او را مسموم نمودند و در سال 406 هجري درگذشت و جنازه‌اش را به نيشابور حمل نمودند و در محل الحيرة به خاك سپرده شد. وي مذهب اشعري را نزد ابوالحسن باهلي مطالعه كرد و حافظ ابوبكر بيهقي و استاد ابوالقاسم قشيري از او روايت حديث كردند.


مدرسه ناصحیه.تاسيس: پيش از 408 هجري

عبدالغافر فارسي در كتاب السياق، آن را ذكر كرده، و سبكي در «الطبقات الكبري» در ضمن نگاشتن شرح حال دو تن از مدرسان آن‌جا از اين مدرسه ياد كرده است. همچنان‌كه در «وفيات الاعيان» ذكري از آن آمده است. و درباره‌ي موسس آن مدرسه، مطلبي در كتاب السياق ذكر شده كه او فقيه ناصح‌الدوله بوده است. و مدرس نخستين آن عبارت بوده است از: عبدالواحد بن اسماعيل بن پوشنگي ابوالقاسم، فقيه فاضل و باورع و دين‌دار كه از فقهاي خوش‌نام و مدرسين و مناظره‌كنندگان عامل بوده و در طريق سلف صالح خويش در وفور فضل و اشتعال به علم رفتار مي‌كرده و با فقر و قناعت همراه بوده است، وي علم فقه را نزد ابوابراهيم ضرير فقيه خواند، و نزد او فارغ‌التحصيل شد. و اين فقيه ناصح‌الدوله او را در مدرسه‌اش براي تدريس انتخاب نموده، كه در آن‌جا درس مي‌داده است.

وي حديث را در بزرگي فراگرفته است. عبدالغافر گويد: ما «حيلة الاولياء» ابونعيم اصفهاني را به تمامي از شيخ استاد ابوالصالح مؤذن شنيديم، و پوشنگي مردي حسن‌الاسماع، و صحيح‌الاعتقاد، و كثيرالبكاء بود و مانند پرهيزگاران روزگار به سر مي‌برد. من او را مي‌ديدم كه به درس امام‌الحرمين حاضر مي‌شد و امام جانب او را رعايت مي‌كرد و سخنش را مي‌پسنديد و بدو گوش مي‌داد. او به سن پيري در روز شنبه بيست و هفتم محرم سال 408 هجري درگذشت و گمان نمي‌كنم كه حديثي روايت كرده باشد.

و اما مدرس ديگر آن‌جا عبارت بود از ابوعبدالله فُراوي؛ محمد بن فضل بن احمد بن ابي العباس، معروف به ابوعبدالله صاعدي نيشابوري و ملقب به فقيه‌الحرم. او در حدود سال 421 هجري در نيشابور تولد يافت و سال 530 هجري درگذشت و در كنار ابن خزيه به خاك سپرده شد.

وي «صحيح» مسلم را از عبدالغافر فارسي شنيد و همچنين نزد شيخ‌الاسلام ابوعثمان صابوني و برادرش ابويعلي و ابوسعيد كنجرودي و ابوبكر بيهقي و ابوالقاسم عبدالكريم ابن هوازن قشيري و ابواسحق شيرازي و ديگر استادان زمان حديث شنيد. و در بغداد از ابونصر زينبي، حديث شنيد و ابوسعد سمعاني از او روايت مي‌كرد و مي‌گفت در ميان استادانم مانند او نديده‌ام. و ابوسعد ابن عساكر ... و جمعي بسيار از راويان از او نقل روايت كرده‌اند.

او اصول و تفسير را نزد زين‌الاسلام قشيري خواند و علم فقه را نزد امام‌الحرمين اظهار نمود، و او مجالس ذكر برپا مي‌نمود و علم را مي‌گسترد. وي سپس به نيشابور بازگشت و در مدرسه‌ي ناصحيه به تدريس پرداخت، و در مسجد المطرز، امامت را به عهده گرفت، و در روزهاي يكشنبه مجلس املاء داير نمود. و روايت شده است كه وي بيش از هزار مجلس املاء را برگزار نمود و در علو اسناد منحصر به فرد بود.

ابوسعد سمعاني گويد: به ياد دارم كه در رمضان سال 530 هجري حركت كرديم و محفة او را بر دوش خود حمل مي‌كرديم تا رسيديم به قبر مسلم بن الحجاج (قشيري) در نصرآباد كه موفق شديم «صحيح» را كنار قبر مصنفش به اتمام رسانيم.


مدرسه بیهقیه.تاسيس: قبل از 408هجري

تاج‌الدين سبكي ذكر كرده است كه اين مدرسه‌ي بيهقيه، پيش از آن‌كه نظام‌الملك طوسي به دنيا آيد تاسيس شده است. يعني پيش از سال 408 كه نظام‌الملك به دنيا آمده است ... و موسس اين مدرسه: علي‌بن حسين‌بن علي بن شيخ موفق بيهقي بوده است، وي مردي نويسنده، اديب و از اصحاب خوش‎نام شافعي بود. عبدالغافر در السياق گويد: مدرسه‌اي از مال خاص خويش بنا كرد، و براي ساختن و مصالح آن هزاران هزار هزينه كرد. حديث را از ابوحفص القرميسيني و جمعي از مشايخ استادان كه هم‌رتبه‌ي او بودند شنيد. او در شوال سال 414 هجري درگذشت و از جمله دانشمنداني كه در باب بيهقيه از آن‌ها در كتاب السياق و منتخب السياق و طبقات سبكي، يادي شده است عبارتند از علمائي كه در ذيل از آن‌ها ياد مي‌كنيم:

ابوبکر تمیمی (349-430 هجری/960-1038م)، ابوصالح موءذن (388-470هجری/988-1080م)، ابوالفضائل فرزند ابوصالح موذن (وفات 474 هجری/1081م)، امام الحرمین جوینی (419-478 هجری/1028-1085م)، ابوبکر ابیوردی (وفات 494 هجری/1100م)، ابوالقاسم انصاری (وفات 512 هجری 1118م)، ابوبکر پوشنگی (463-543 هجری- 1070-1148م)، ابوالقاسم وراق


مدرسه خفاف.تاسيس: پيش از 428 هجري

در كتاب منتخب السياق، ضمن شرح حال ابن ابي‌الوفاء خفاف، ذكري از مدرسه‌ي خفاف نيشابور آمده است. و در شرح حال وي چنين مندرج است كه: عبدالعزيز بن محمد بن محمد بن احمد بن محمد بن شعيب بن صالح، ابوصادق بن ابوالوفاي واعظ فريابي معروف به الخفاف، مردي فاضل و از بيت علم و حديث بوده است. از عمويش ابوسعد خفاف فقيه، و ابوجعفر خلقاني روايت حديث مي‌كرده است.

حسكاني مي‌گويد: نزد او در مدرسه‌اش قرائت حديث مي‌كردم. او در جمادي‌الاخر سال 428 هجري درگذشته‌است. و ابوالقاسم كريُزي از وي روايت مي‌كرده است. خفاف از كساني بوده است كه حديث را با اسنا عالي روايت مي‌كرده است، و همچنين در كتاب منتخب السياق، ضمن شرح حال حافظ ابومنصور ابن ابي‌بكر، درگذشته به سال 469 هجري، چنين مي‌گويد: او از اصحاب ابوحنيفه، و از خواص اصحاب ابوعبدالرحمن سلمي بود و كتاب‌هاي او را مي‌نگاشت. و وي اسناد عالي را از خفاف و ابونعيم و حاكم و هم‌رتبه‌هاي ايشان فرا گرفته است.

و از كساني كه نام آن‌ها در ضمن مدرسه‌ي خفاف آمده است، ابوالعباس صوفي مي‌باشد: وي احمدبن محمد حافظ و بازرگان و مشهور به احمد محمود خادم الفقراء است كه سال‌ها در مدرسه‌ي خفاف بود و محمود صوفي را خدمت كرد. او در شعبان سال 478 هجري در ناحيه‌ي جوين درگذشت و جنازه‌ي وي را به شهر بردند.


مدرسه ابوبکر بستی.تاسيس: پيش از سال 429 هجري

و موسس اين مدرسه عبارت بوده است از: احمد بن محمد بن عبيدالله بن محمد بن جعفر بن احمد بن موسي، معروف به ابوبكر بستي فقيه كه از كبار فقهاي اصحاب شافعي و مدرسين و استادان فن مناظره در نيشابور بوده است. او داراي جوانمردي و مروت ظاهر و ثروت وافر بود و براي اهل علم در جلو در منزلش مدرسه‌اي ساخت كه در بازاچه‌ي مسيّب قرار داشت. و تمامي مال خود را كه بعدا به اوقاف ابوبكر شتيان معروف گشت وقف آن مدرسه كرد. او حديث بسيار در نيشابور و عراق شنيد و از دار قطني و هم‌طبقه‌ي او نقل حديث كرد. براي او يك مجلس املاء برپا كردند و مدتي در آن‌جا املا مي‌كرد كه معروف به دارالسنه و مدرسه‌ي صبغي و آن در باب جامع قديم واقع بود. و او در روز شنبه، سيزدهم ماه رجب به سال 429 هجري درگذشت.


مدرسه ابو سعد استرآبادی.تاسيس: قبل سال 440 هجري

اين مدرسه را اسماعيل بن علي بن المثني معروف به ابوسعد استرآبادي، العنبري، صوفي واعظ تاسيس كرده است. و خطيب بغداي نسب او را چنين ذكر كرده است: اسماعيل بن علي بن بندار ابن المثني

او در قديم به نيشابور آمد و براي اصحاب شافعي، مدرسه‌اي در انجا بنا كرد كه به نام وي منسوب گشته است. و از پدرش و همچنين از علي بن حسن بن حيويه روايت حديث كرده است. و احمد بن ابوجعفر قاضي، و ابوبكر خطيب حافظ بغدادي، و احمد موسيابادي و ديگر محدثان از وي نقل نموده‌اند.

او در حدود سال 440 هجري در بيت‌المقدس درگذشته است.


مدرسه ابوالحسن المتوّی.تاسيس: قبل از 444 هجري

در كتاب السياق، ضمن شرح حال نخستين مدرسي كه در آن‌جا تدريس مي‌كرده، از اين مدرسه ياد شده است. عبدالغافر او را چنين معرفي كرده است، او عبارت است از علي بن احمد المتَّوِي استاد امام ابوالحسن كه در مناظره و تذكير صاحب سخن، و در اين دو رشته به ذروه‌ي اعلي رسيده بود. در نيشابور براي او مدرسه‌اي بنا كردند، و او را در آن‌جا ساكن نمودند. وي در آن‌جا به تدريس پرداخت. و بسيار خوش‌بيان و آگاه بود. امالي و حديث شنيد و به سال 444 هجري درگذشت.

نظامیه نیشابور.تاسيس: 450 هجري يا 1057 ميلادي

و خواجه نظام‌الملك اين مدرسه را حدود ده سال قبل از نظاميه‌ي بغداد تاسيس نموده است. و بروان (Browne) عقيده داشت كه بيت و پنج سال قبل از نظاميه‌ي بغداد تاسيس شده است يعني مي‌تواند در حدود سال 434 هجري تاسيس شده باشد. و ما اين نظر او را تاييد نمي‌كنيم بلكه به نظر ما بايد در حدود سال 450 هجري تاريخ تاسيس ان بوده باشد. زيرا عبدالملك جويني معروف به امام‌الحرمين، درگذشته به سال 478 هجري، مدرس آن‌جا بوده و حدود سي سال در آن‌جا تدريس كرده‌است چنان‌كه عبدالغافر فارسي در «السياق» و سبكي در «طبقات الشافية الكبري» آورده‌اند. و بنا بر اين قول، تاريخ تاسيس آن 448 هجري مي‌باشد. و اگر نظر براون را بپذيريم بايد سال عمر عبدالملك جويني، هنگامي كه در آن‌جا درس مي‌داده در پانزده‌سالگي بوده باشد و اين غير ممكن است زيرا او هنگام درگذشت پدرش، بيست ساله بوده است و معلوم است كه او در تدريس به جاي پدر نشسته است و در آن تاريخ، هنوز نظاميه بنا نشده بود. و او بعد از درگذشت پدرش در مدرسه‌ي بيهقيه مشغول تكميل تحصيلش بوده است.

و مدرسه‌ي نظاميه‌ي نيشابور از شمار مشهورترين مدارس اسلامي نيشابور بوده است. و البته ما تعداد بيست و چهار شرح حال از بيست و چهار دانشمندي را كه از مدرسان آن مدرسه بوده‌اند و يا از ميان كساني كه براي آنان مجلس املاء يا مناظره در آن‌جا داير بوده است، در اختيار داريم، گذشته از كساني كه در اين مدرسه تحصيل خود را به پايان رسانيده و فارغ‌التحصيل شده‌اند، و مشهورترين كساني كه بدين مدرسه منتسب بوده‌اند، عبارتند از: امام‌الحرمين و فرزند او ابوالقاسم مظفر، عبدالرحمن بن منصور بن رامش، ابوسهل مروزي، ابوسعد خواري، ابواسحق شيرازي، ابوالقاسم اسماعيلي جرجاني، ابوالقاسم نوقاني، ابوجعفر طبسي، ابوبكر شيرازي، ابوالقاسم هُذَلي، ابونصر رامشي، حسن سمرقندي، علي بن سهل، عبدالواحد بن عبدالكريم قشيري، ابوحامد غزالي، ابن الكياي هرّاسي، ابوالقاسم انصاري، ابوسعد سمعاني تميمي، ابوالمعالي وركاني، ابوالمعالي خوافي، قطب‌الدين نيشابوري، محمد بن يحيي نيشابوري و ابوالمحاسن طوسي.


مدرسه مشطی.تاسيس: قبل از 454 هجري

عبدالغافر از اين مدرسه در كتاب السياق، يك مرتبه به نام «المسبطي» ياد كرده است و صريفيني در كتاب منتخب السياق، چهار بار به نام «مدرسه المشطي» اشاره نموده است. و در كتاب «طبقات» سبكي، «المدرسة المشطبيه» امده است. و ترجيح در اين است كه نام آن مدرسه، المشطيه بوده باشد زيرا با كمال وضوح در منتخب السياق در هر چهار جا كه نام آن را آورده‌اند، ان را چنين ذكر كرده‌اند. و از مشهورترين مدرسان اين مدرسه و آنان‌كه در آن‌جا مجلس املاء داير كرده‌بودند و يا بدانجا منزل كرده‌بودند دانشمندان زير مي‌باشند:

ابوسعد شاماتی (وفات 454 هجری)، محمدبن محمد علوی، علی بن حسین مروزی (وفات 464 هجری)،

مبارک واسطی (405-492 هجری/1014-1098 م)


مدرسه سیوری.تاسیس: قبل از 458 هجری

در کتاب «منتخب السیاق» از دو تن دانشمند، که در مدرسه‌ی سیوری ساکن بوده‌اند، و اینکه آن مدرسه در باب عزره‌ی نیشابور واقع بوده، یاد شده است: ابوالعباس شقانی (وفات 458 هجری/1065 میلادی؛ متکلم و صوفی و عالم در اصول)، محمد بن اسحق بحاثی (وفات463 هجری/1070 میلادی؛ عالم ادیب و شاعر)


مدرسه صندلی.تاسیس: قبل از 460 هجری

از مدرسه‌های معروف حنفیان نیشابور است و به نام موسس آن - علی بن حسن صندل (در گذشته به 484 هجری)- منسوب گشته است. از مدرسان اين مدرسه‌اند: علی بن حسن صندلی (وفات 484 هجری)، ابواسحق فقیه دهستانی (وفات 460 هجری)


مدرسه السرّاجین.تاسیس: قبل از 463 هجری

]درباره این مدرسه اطلاعی ارایه نشده است ابوالفرج غندجانی (وفات بعد از 463 هجری) از مدرسان این مدرسه بوده است[


مدرسه قشیریّه.تاسیس: قبل از 465 هجری

در کتاب «منتخب السیاق»، و «طبقات الشافعیه» الکبری از آنچه در زمینه‌ی مدرسه‌ی قشیریه آمده، چنین بر می‌آید که این مدرسه قبل از نظامیه وجود داشته است زیرا محمد فارمذی که به سال 405 هجری تولد یافته در زمان کودکیش در این مدرسه به فراگرفتن علم فقه پرداخته است. و این مدرسه به استاد ابوالقاسم قشیری متولد سال 376 و در گذشته به سال 465 هجری، منسوب بوده است. و برای من مسلم است که این مدرسه باید همان مدرسه دقاقیه باشد که شرح آن گذشت به موسس آن یعنی ابوعلی دقاق منسوب بوده است. و چون ابو علی دقدق درگذشت، ابوالقاسم قشیری جانشین وی گردید. زیرا که شوهر دختر او «فاطمه» بود و قشیری بدین سبب جایگیر پدر و سرپرست مدرسه‌ای گردید که به مدرسه‌ي قشیریه معروف شده است. و هنگامی که قشیری درگذشت در همان مدرسه در کنار قبر استادش دقاق به خاک سپرده شد همان‌گونه که فرزندانش هم در آنجا دفن شده‌اند. از مدرسان این مدرسه‌اند: ابوالقاسم قشیری (376-465هجری/976-1072 میلادی؛ فقیه، محدث و دانشمند اسلامی)، ابوسنابل قرشی ( محدث و دانشمند اسلامی)، فضل بن محمد فارمذی (405- 477 هجری؛ عارف، مجتهد و دانشمند اسلامی)، عبدالواحد قشیری (وفات 494 هجری)، شریف ابوحرب (وفات بعد از 503 هجری، فقیه و استاد مناظره و تذکیر)


مدرسه شحامی.تاسيس: پيش از 470 هجري

امكان دارد اين مدرسه به طاهر شحامي منسوب باشد و ابوعبدالرحمن بن محمد بن ابي‌بكر محمد بن احمد بوده است و مشهور چنين است كه در زمان خويشتن برتر از همه‌ي دانشمندان بوده است. و پدرش ابوبكر از زاهدان عبادالله الصالحين بود و فرزندي داشته است كه او را زاهر شحامي مي‌ناميدند.

وي در علم شروط و نگارش حجت‌ها و ثائق، از تمامي بزرگان سر بود، و او كسي بود كه عبدالغافر فارسي را بر شروع نگارش كتاب «السياق»، راهنمايي و تشويق كرد تا آن را ذيلي بر تاريخ نيشابور حاكم نيشابوري قرار داد. و اما كنيه‌ي زاهر، ابوالقاسم بود وي در كسب حديث كوشيد و حديث بسيار كسب كرد. وي مردي بيدار و آگاه و صحيح‌السماع بود. و نزد اساتيد و شيوخ نيشابور به استملاء پرداخت و در اصفهان و ري و همدان و حجاز و بغداد و ديگر بلاد حديث بسيار شنيد. و مدت بيست سال در حظيره‌اي كه به ايشان منسوب بود مجلس املا داير كرد و در جامع نيشابور در حدود هزار مجلس املاء كرد. و از ابن جوزي براي جميع مسموعاتش كسب اجازه نمود و هنگامي كه نزد وي قرائت مي‌كرد بسيار شكيبا بود. و نسبت به غربا و واردان با احترام رفتار مي‌كرد و بيماري آنان را مداوار مي‌نمود و به آن‌ها كتب به عاريت مي‌داد. ابوسعد عبدالكريم بن محمد سمعاني تميمي از وي كسب حديث كرده است. وي به سال 446 هجري به دنيا آمد و در ربيع‎الآخر سال 533 هجري در نيشابور درگذشت و در مقبره‌ي يحيي بن يحيي به خاك سپرده شد.

و همچنين از مدرسه‌ي شحامي در شرح حال مسعودبن ابي‌بكر انصاري ياد شده است و او عبارت بوده است از: مسعود بن ابي‌بكر بن احمد بن محمد ابوالقاسم هري انصاري كه مردي مليح‌الشمايل بوده است.

پدرش از مريدان خاص شيخ‌الاسلام اسماعيل صابوني بود. وي از مسعود حديث شنيد و نوشت. و حديث بسياري از قاضي ابوالحسين احمد بن علي كسب كرد. و در پيري به مرگ ناگهاني در مدرسه‌ي شحامي درگذشت. در يكي از ماه‌هاي سال پانصد و هفتاد و اند.