محتشم کاشانی (قطعات)/ای شمع سرکشان که به سر پنجهی جفا
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | محتشم کاشانی (قطعات) (ای شمع سرکشان که به سر پنجهی جفا) از محتشم کاشانی |
' |
ای شمع سرکشان که به سر پنجهی جفا | سر رشته وفای مرا تاب دادهای | |
گر سارمت فکار به زخم سخن مرنج | چون خنجر زبان مرا آب دادهای | |
شاعر خیره در اقلیم سخن میباشد | جان ستاننده ز اعدانه به تلخی به خموشی | |
گر بنابر غرضی گرچه نگوید هجوت | مدحت آن نوع بگوید که تو خود را بکشی |