مثنوی معنوی/مشورت کردن فرعون با وزیرش هامان در ایمان آوردن به موسی علیهالسلام
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر چهارم مثنوی (مشورت کردن فرعون با وزیرش هامان در ایمان آوردن به موسی علیهالسلام) از مولوی |
' |
گفت با هامان چون تنهااش بدید | جست هامان و گریبان را درید | |
بانگها زد گریهها کرد آن لعین | کوفت دستار و کله را بر زمین | |
که چگونه گفت اندر روی شاه | این چنین گستاخ آن حرف تباه | |
جمله عالم را مسخر کرده تو | کار را با بخت چون زر کرده تو | |
از مشارق وز مغارب بیلجاج | سوی تو آرند سلطانان خراج | |
پادشاهان لب همی مالند شاد | بر ستانهی خاک تو این کیقباد | |
اسپ یاغی چون ببیند اسپ ما | رو بگرداند گریزد بی عصا | |
تاکنون معبود و مسجود جهان | بودهای گردی کمینهی بندگان | |
در هزار آتش شدن زین خوشترست | که خداوندی شود بندهپرست | |
نه بکش اول مرا ای شاه چین | تا نبیند چشم من بر شاه این | |
خسروا اول مرا گردن بزن | تا نبیند این مذلت چشم من | |
خود نبودست و مبادا این چنین | که زمین گردون شود گردون زمین | |
بندگانمان خواجهتاش ما شوند | بیدلانمان دلخراش ما شوند | |
چشمروشن دشمنان و دوست کور | گشت ما را پس گلستان قعر گور |