مثنوی معنوی/قصهی محبوس شدن آن آهوبچه
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر پنجم مثنوی (قصهی محبوس شدن آن آهوبچه در آخر خران و طعنهی آن خران ببر آن غریب گاه به جنگ و گاه به تسخر و مبتلی گشتن او به کاه خشک کی غذای او نیست و این صفت بندهی خاص خداست میان اهل دنیا و اهل هوا و شهوت کی الاسلام بدا غریبا و سیعود غریبا فطوبی للغرباء صدق رسول الله) از مولوی |
' |
آهوی را کرد صیادی شکار | اندر آخر کردش آن بیزینهار | |
آخری را پر ز گاوان و خران | حبس آهو کرد چون استمگران | |
آهو از وحشت به هر سو میگریخت | او به پیش آن خران شب کاه ریخت | |
از مجاعت و اشتها هر گاو و خر | کاه را میخورد خوشتر از شکر | |
گاه آهو میرمید از سو به سو | گه ز دود و گرد که میتافت رو | |
هرکرا با ضد خود بگذاشتند | آن عقوبت را چو مرگ انگاشتند | |
تا سلیمان گفت که آن هدهد اگر | هجر را عذری نگوید معتبر | |
بکشمش یا خود دهم او را عذاب | یک عذاب سخت بیرون از حساب | |
هان کدامست آن عذاب این معتمد | در قفص بودن به غیر جنس خود | |
زین بدن اندر عذابی ای بشر | مرغ روحت بسته با جنسی دگر | |
روح بازست و طبایع زاغها | دارد از زاغان و چغدان داغها | |
او بمانده در میانشان زارزار | همچو بوبکری به شهر سبزوار |