مثنوی معنوی/در وهم افکندن کودکان اوستاد را

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دفتر سوم مثنوی (در وهم افکندن کودکان اوستاد را)
از مولوی
'


روز گشت و آمدند آن کودکان بر همین فکرت ز خانه تا دکان
جمله استادند بیرون منتظر تا درآید اول آن یار مصر
زانک منبع او بدست این رای را سر امام آید همیشه پای را
ای مقلد تو مجو بیشی بر آن کو بود منبع ز نور آسمان
او در آمد گفت استا را سلام خیر باشد رنگ رویت زردفام
گفت استا نیست رنجی مر مرا تو برو بنشین مگو یاوه هلا
نفی کرد اما غبار وهم بد اندکی اندر دلش ناگاه زد
اندر آمد دیگری گفت این چنین اندکی آن وهم افزون شد بدین
همچنین تا وهم او قوت گرفت ماند اندر حال خود بس در شگفت