مثنوی معنوی/در آمدن حمزه رضی الله عنه در جنگ بی زره
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر سوم مثنوی (در آمدن حمزه رضی الله عنه در جنگ بی زره) از مولوی |
' |
اندر آخر حمزه چون در صف شدی | بی زره سرمست در غزو آمدی | |
سینه باز و تن برهنه پیش پیش | در فکندی در صف شمشیر خویش | |
خلق پرسیدند کای عم رسول | ای هزبر صفشکن شاه فحول | |
نه تو لا تلقوا بایدیکم الی | تهلکه خواندی ز پیغام خدا | |
پس چرا تو خویش را در تهلکه | می در اندازی چنین در معرکه | |
چون جوان بودی و زفت و سختزه | تو نمیرفتی سوی صف بی زره | |
چون شدی پیر و ضعیف و منحنی | پردههای لا ابالی میزنی | |
لا ابالیوار با تیغ و سنان | مینمایی دار و گیر و امتحان | |
تیغ حرمت میندارد پیر را | کی بود تمییز تیغ و تیر را | |
زین نسق غمخوارگان بیخبر | پند میدادند او را از غیر |