مثنوی معنوی/جواب آن مثل کی منکران گفتند از رسالت خرگوش پیغام به پیل از ماه آسمان
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر سوم مثنوی (جواب آن مثل کی منکران گفتند از رسالت خرگوش پیغام به پیل از ماه آسمان) از مولوی |
' |
سر آن خرگوش دان دیو فضول | که به پیش نفس تو آمد رسول | |
تا که نفس گول را محروم کرد | ز آب حیوانی که از وی خضر خورد | |
بازگونه کردهای معنیش را | کفر گفتی مستعد شو نیش را | |
اضطراب ماه گفتی در زلال | که بترسانید پیلان را شغال | |
قصهی خرگوش و پیل آری و آب | خشیت پیلان ز مه در اضطراب | |
این چه ماند آخر ای کوران خام | با مهی که شد زبونش خاص و عام | |
چه مه و چه آفتاب و چه فلک | چه عقول و چه نفوس و چه ملک | |
آفتاب آفتاب آفتاب | این چه میگویم مگر هستم بخواب | |
صد هزاران شهر را خشم شهان | سرنگون کردست ای بد گمرهان | |
کوه بر خود میشکافد صد شکاف | آفتابی از کسوفش در شغاف | |
خشم مردان خشک گرداند سحاب | خشم دلها کرد عالمها خراب | |
بنگرید ای مردگان بی حنوط | در سیاستگاه شهرستان لوط | |
پیل خود چه بود که سه مرغ پران | کوفتند آن پیلکان را استخوان | |
اضعف مرغان ابابیلست و او | پیل را بدرید و نپذیرد رفو | |
کیست کو نشنید آن طوفان نوح | یا مصاف لشکر فرعون و روح | |
روحشان بشکست و اندر آب ریخت | ذره ذره آبشان بر میگسیخت | |
کیست کو نشنید احوال ثمود | و آنک صرصر عادیان را میربود | |
چشم باری در چنان پیلان گشا | که بدندی پیلکش اندر وغا | |
آنچنان پیلان و شاهان ظلوم | زیر خشم دل همیشه در رجوم | |
تا ابد از ظلمتی در ظلمتی | میروند و نیست غوثی رحمتی | |
نام نیک و بد مگر نشنیدهاید | جمله دیدند و شما نادیدهاید | |
دیده را نادیده میآرید لیک | چشمتان را وا گشاید مرگ نیک | |
گیر عالم پر بود خورشید و نور | چون روی در ظلمتی مانند گور | |
بی نصیب آیی از آن نور عظیم | بستهروزن باشی از ماه کریم | |
تو درون چاه رفتستی ز کاخ | چه گنه دارد جهانهای فراخ | |
جان که اندر وصف گرگی ماند او | چون ببیند روی یوسف را بگو | |
لحن داودی به سنگ و که رسید | گوش آن سنگین دلانش کم شنید | |
آفرین بر عقل و بر انصاف باد | هر زمان والله اعلم بالرشاد | |
صدقوا رسلا کراما یا سبا | صدقوا روحا سباها من سبا | |
صدقوهم هم شموس طالعه | یومنوکم من مخازی القارعه | |
صدقوهم هم بدور زاهره | قبل ان یلقوکم بالساهره | |
صدقوهم هم مصابیح الدجی | اکرموهم هم مفاتیح الرجا | |
صدقوا من لیس یرجو خیرکم | لا تضلوا لا تصدوا غیرکم | |
پارسی گوییم هین تازی بهل | هندوی آن ترک باش ای آب و گل | |
هین گواهیهای شاهان بشنوید | بگرویدند آسمانها بگروید |