مثنوی معنوی/تشبیه نص با قیاس
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر سوم مثنوی (تشبیه نص با قیاس) از مولوی |
' |
نص وحی روح قدسی دان یقین | وان قیاس عقل جزوی تحت این | |
عقل از جان گشت با ادراک و فر | روح او را کی شود زیر نظر | |
لیک جان در عقل تاثیری کند | زان اثر آن عقل تدبیری کند | |
نوحوار ار صدقی زد در تو روح | کو یم و کشتی و کو طوفان نوح | |
عقل اثر را روح پندارد ولیک | نور خور از قرص خور دورست نیک | |
زان به قرصی سالکی خرسند شد | تا ز نورش سوی قرص افکند شد | |
زانک این نوری که اندر سافل است | نیست دایم روز و شب او آفل است | |
وانک اندر قرص دارد باش و جا | غرقهی آن نور باشد دایما | |
نه سحابش ره زند خود نه غروب | وا رهید او از فراق سینه کوب | |
اینچنین کس اصلش از افلاک بود | یا مبدل گشت گر از خاک بود | |
زانک خاکی را نباشد تاب آن | که زند بر وی شعاعش جاودان | |
گر زند بر خاک دایم تاب خور | آنچنان سوزد که ناید زو ثمر | |
دایم اندر آب کار ماهی است | مار را با او کجا همراهی است | |
لیک در که مارهای پر فناند | اندرین یم ماهییها میکنند | |
مکرشان گر خلق را شیدا کند | هم ز دریا تاسهشان رسوا کند | |
واندرین یم ماهیان پر فناند | مار را از سحر ماهی میکنند | |
ماهیان قعر دریای جلال | بحرشان آموخته سحر حلال | |
بس محال از تاب ایشان حال شد | نحس آنجا رفت و نیکوفال شد | |
تا قیامت گر بگویم زین کلام | صد قیامت بگذرد وین ناتمام |