مثنوی معنوی/اندرز کردن صوفی خادم را در تیمار داشت بهیمه و لا حول خادم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دفتر دوم مثنوی (اندرز کردن صوفی خادم را در تیمار داشت بهیمه و لا حول خادم) از مولوی |
' |
صوفیی میگشت در دور افق | تا شبی در خانقاهی شد قنق | |
یک بهیمه داشت در آخر ببست | او به صدر صفه با یاران نشست | |
پس مراقب گشت با یاران خویش | دفتری باشد حضور یار پیش | |
دفتر صوفی سواد حرف نیست | جز دل اسپید همچون برف نیست | |
زاد دانشمند آثار قلم | زاد صوفی چیست آثار قدم | |
همچو صیادی سوی اشکار شد | گام آهو دید و بر آثار شد | |
چندگاهش گام آهو در خورست | بعد از آن خود ناف آهو رهبرست | |
چونک شکر گام کرد و ره برید | لاجرم زان گام در کامی رسید | |
رفتن یک منزلی بر بوی ناف | بهتر از صد منزل گام و طواف | |
آن دلی کو مطلع مهتابهاست | بهر عارف فتحت ابوابهاست | |
با تو دیوارست و با ایشان درست | با تو سنگ و با عزیزان گوهرست | |
آنچ تو در آینه بینی عیان | پیر اندر خشت بیند بیش از آن | |
پیر ایشانند کین عالم نبود | جان ایشان بود در دریای جود | |
پیش ازین تن عمرها بگذاشتند | پیشتر از کشت بر برداشتند | |
پیشتر از نقش جان پذرفتهاند | پیشتر از بحر درها سفتهاند |