فروغی بسطامی (غزلیات)/دوش از لب نوشش سختی چند شنیدم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | فروغی بسطامی (غزلیات) (دوش از لب نوشش سختی چند شنیدم) از فروغی بسطامی |
' |
دوش از لب نوشش سختی چند شنیدم کز نوش لبان رشتهی پیوند بریدم چندی به هوس بر در هر خانه نشستم عمری به طلب بر سر هر کوچه دویدم بر دامن او بند نشد دست مرادم بر عارض او باز نشد چشم امیدم زان غنچهی سیراب چه خون ها که نخوردم زان گلبن نو خیز چه گل ها که نچیدم هر پرده که جان بر رخ او بست فکندم هر جامه که دل در غم او دوخت، دریدم از شیشهی مقصود گلابی نگرفتم وز ساغر امید شرابی نچشیدم کی بود که جان در ره محبوب ندادم کی بود که رنج از پی مطلوب ندیدم بی کشمکش دام به باغی نگذشتم بی واسطهی رنج به گنجی نرسیدم در خانهی دل جز تو کسی را ننشاندم از خیل بتان جز تو کسی را نگزیدم جز خون دل از دیده سرشکی نفشاندم جز آن غم از سینه فروغی نکشیدم