عطار (غزلیات)/هر که را در عشق تو کاری بود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (هر که را در عشق تو کاری بود) از عطار |
' |
هر که را در عشق تو کاری بود | هر سر مویی برو خاری بود | |
یک زمان مگذار بی درد خودم | تا مرا در هجر تو یاری بود | |
مست گشتم از تو گفتی صبر کن | صبر کردن کار هشیاری بود | |
دل ز من بردی و گفتی غم مخور | گر دلی نبود نه بس کاری بود | |
گر تو را در عشق دین و دل نماند | این چنین در عشق بسیاری بود | |
دل شد از دست و ز جان ترسم ازانک | طره تو چست طراری بود | |
بی نمکدان لبت در هر دو کون | میندانم تا جگر خواری بود | |
گر بخندی عاشق بیمار را | وقت بیماری شکرباری بود | |
رسته دندانت در بازار حسن | تا قیامت روز بازاری بود | |
گر بهای بوسه خواهی جز به جان | میندانم تا خریداری بود | |
نافه وصلت که بویی کس نیافت | کی سزای ناسزاواری بود | |
ای عجب بی زلف عنبر بیزتو | هر کسی خواهد که عطاری بود |