عطار (غزلیات)/تا عشق تو در میان جان دارم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (تا عشق تو در میان جان دارم) از عطار |
' |
تا عشق تو در میان جان دارم | جان پیش در تو بر میان دارم | |
اشکم چو به صد زبان سخن گوید | راز دل خویش چون نهان دارم | |
در عشق تو بس سبکدل افتادم | کز بادهی عشق سر گران دارم | |
گفتم چو به تو نمیرسم باری | نامت همه روز بر زبان دارم | |
چون کرد فراق تو زبان بندم | چه روز و چه روزگار آن دارم | |
چون کار نمیکند فغان بی تو | از دست غم تو چون فغان دارم | |
در خاطر هیچکس نمیآید | شوری که از آن شکرستان دارم | |
گفتم شکریم ده به جان تو | کاخر من دلشکسته جان دارم | |
گفتی که تو را شکر زیان دارد | گو دار که من بسی زیان دارم | |
تا چند رخت به آستین پوشی | تا کی ز تو سر بر آستان دارم | |
گفتی که جهان به کام عطار است | من بی تو کجا سر جهان دارم |