عطار (غزلیات)/بار دیگر روی زیبایی ببین
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (بار دیگر روی زیبایی ببین) از عطار |
' |
بار دیگر روی زیبایی ببین | عقل و جان را تازه سودایی ببین | |
از غم آن پیچ زلف بیقرار | زاهدان را ناشکیبایی ببین | |
در جمالش هر که را آن چشم هست | تا ابد در خود تمنایی ببین | |
در میان اهل دل هر ساعتش | غارتی نو تازه غوغایی ببین | |
عاشقان را نقد عشق او نگر | فارغ از امروز و فردایی ببین | |
بر سر میدان رسوایی عشق | عالمی را همچو شیدایی ببین | |
در بیابانهای بی پایان او | هر زمانی شیب و بالایی ببین | |
گر ندیدی دل به زیر بار عشق | شبنمی در زیر دریایی ببین | |
گاه جان را در تک و پویی نگر | گاه دل را در تمنایی ببین | |
تا که سودای وصالش میپزم | بر منش هر لحظه صفرایی ببین | |
گفتمش جانا دل عطار کو | گفت خود گم کردهای جایی ببین |