صائب تبریزی (غزلیات)/تا از خودی خود نبریدند عزیزان
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | صائب تبریزی (غزلیات) (تا از خودی خود نبریدند عزیزان) از صائب تبریزی |
' |
تا از خودی خود نبریدند عزیزان | چون نی به مقامی نرسیدند عزیزان | |
چون عمر سبکسیر ازین عالم پرشور | رفتند و به دنبال ندیدند عزیزان | |
دادند به معشوق حقیقی دل و جان را | یوسف به زر قلب خریدند عزیزان | |
دیدند که در روی زمین نیست پناهی | در کنج دل خویش خزیدند عزیزان | |
خارست نصیب تو ز گلزار، وگرنه | از خار چه گلهاکه نچیدند عزیزان | |
فقری که تو امروز به هیچش نستانی | با سلطنت بلخ خریدند عزیزان | |
درقید فرنگ آن که نیفتاده، چه داند | کز جسم گرانجان چه کشیدند عزیزان | |
صائب نرسیدند به سر منزل مقصود | تا پای به دامن نکشیدند عزیزان |