سنایی غزنوی (غزلیات)/بتا پای این ره نداری چه پویی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سنایی غزنوی (غزلیات) (بتا پای این ره نداری چه پویی)
از سنایی غزنوی
'


بتا پای این ره نداری چه پویی دلا جان آن بت ندانی چه گویی
ازین رهروان مخالف چه چاره که بر لافگاه سر چار سویی
اگر عاشقی کفر و ایمان یکی دان که در عقل رعناست این تندخویی
تو جانی و انگاشتی که شخصی تو آبی و پنداشتستی سبویی
همه چیز را تا نجویی نیابی جز این دوست را تا نیابی نجویی
یقین دان که تو او نباشی ولیکن چو تو در میانه نباشی تو اویی