سنایی غزنوی (غزلیات)/ای من غریب کوی تو از کوی تو بر من عسس

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سنایی غزنوی (غزلیات) (ای من غریب کوی تو از کوی تو بر من عسس)
از سنایی غزنوی
'


ای من غریب کوی تو از کوی تو بر من عسس حیلت چه سازم تا مگر با تو برآرم یک نفس
گر من به کویت بگذرم بر آب و آتش بسترم ترسم ز خصمت چون پرم گیتی بود بر من قفس
در جستنش روز و شبان گشتم قرین اندهان پایم ببوسد این جهان گر بر تو یابم دسترس
از عشق تو قارون منم غرقه در آب و خون منم لیلی تویی مجنون منم در کار تو بسته هوس
آن شب که ما پنهان دو تن سازیم حالی ز انجمن باشیم در یک پیرهن ما را کجا گیرد عسس
خواهی همی دیدن چنین با تو بوم دایم قرین بینم ز بخت همنشین وصلت ز پیش و هجر پس
چون در کنار آرم ترا از دست نگذارم ترا چون جان و دل دارم ترا این آرزویم نیست بس