سعدی (غزلیات)/متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (متناسبند و موزون حرکات دلفریبت) از سعدی |
' |
متناسبند و مُوزون حرکات دلفریبت | متوجه است با ما، سخنان بی حَسیبت | |
چو نمیتوان صبوری، ستمت کشم ضروری | مگر آدمی نباشد که بِرَنجد از عتیبت | |
اگرم تو خصم باشی، نروم ز پیش تیرت | و گرم تو سیل باشی، نگریزم از نشیبت | |
به قیاس درنگنجی و به وصف درنیایی | متحیرم در اوصافِ جمال و روی و زیبت | |
اگرم برآورد بخت به تخت پادشاهی | نه چنان که بنده باشم همه عمر در رکیبت | |
عجب از کسی در این شهر که پارسا بمانَد | مگر او ندیده باشد رخ پارسافریبت | |
تو برون خبر نداری که چه میرود ز عشقت | به درآی اگر نه آتش بزنیم در حجیبت | |
تو درخت خوب منظر همه میوهای؛ ولیکن | چه کنم به دست کوته؟ که نمیرسد به سیبت | |
تو شبی در انتظاری ننشستهای چه دانی | که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت | |
تو خود ای شب جدایی چه شبی بدین درازی | بگذر که جان سعدی بگداخت از نهیبت |