سعدی (غزلیات)/سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی) از سعدی |
' |
سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی | آخر ای بدعهد سنگین دل چرا برداشتی | |
نوع تقصیری تواند بود ای سلطان عشق | تا به یک ره سایه لطف از گدا برداشتی | |
گفته بودی با تو در خواهم کشیدن جام وصل | جرعهای ناخورده شمشیر جفا برداشتی | |
خاطر از مهر کسان برداشتم از بهر تو | چون تو را گشتم تو خود خاطر ز ما برداشتی | |
لعل دیدی لاجرم چشم از شبه بردوختی | در پسندیدی و دست از کهربا برداشتی | |
شمع برکردی چراغت بازنامد در نظر | گل فرا دست آمدت مهر از گیا برداشتی | |
دوست بردارد به جرمی یا خطایی دل ز دوست | تو خطا کردی که بی جرم و خطا برداشتی | |
عمرها در زیر دامن برد سعدی پای صبر | سر ندیدم کز گریبان وفا برداشتی |