سعدی (غزلیات)/روی تو خوش مینماید آینه ما
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (غزلیات) (روی تو خوش مینماید آینه ما) از سعدی |
' |
روی تو خوش مینماید آینه ما | کآیینه پاکیزهاست و روی تو زیبا | |
چون مِی روشن در آبگینه صافی | خویِ جمیل از جمال روی تو پیدا | |
هر که دَمی با تو بود، یا قدمی رفت | از تو نباشد به هیچ روی شکیبا | |
صید بیابان سر از کمند بپیچد | ما همه پیچیده در کمند تو عَمدا! | |
طائرِ مسکین که مِهر بست به جایی | گر بِکُشندش نمیرود به دگر جا | |
غیرتم آید شکایت از تو به هر کس | درد اَحِبّا نمیبرم به اطبّا | |
برخی جانت شوم که شمع افق را | پیش بمیرد چراغدان ثُریا | |
گر تو شکرخنده آستین نفشانی | هر مگسی طوطیی شوند شکرخا | |
لُعبتِ شیرین اگر تُرُش ننشیند | مدعیانش طمع کنند به حَلوا | |
مردِ تماشایِ باغِ حُسنِ تو سعدیست | دست فرومایگان برند به یغما |