سعدی (غزلیات)/ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سعدی (غزلیات) (ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی)
از سعدی
'


ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی بی فایده‌ام پیش تو چون بیهده گویی
ای تیر غم عشق تو هر جا که رسیده افتاده به زخمش چو کمان پشت دوتویی
هم طرفه ندارم اگرم بازنوازی زیرا که عجب نیست نکویی ز نکویی
سعدی غمش از دست مده گر ندهد دست کی دست دهد در همه آفاق چنویی