سعدی (باب نهم در توبه و راه صواب)/یکی غله مرداد مه توده کرد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سعدی (باب نهم در توبه و راه صواب) (یکی غله مرداد مه توده کرد) از سعدی |
' |
یکی غله مرداد مه توده کرد | ز تیمار دی خاطر آسوده کرد | |
شبی مست شد و آتشی برفروخت | نگون بخت کالیوه، خرمن بسوخت | |
دگر روز در خوشه چینی نشست | که یک روز جوز خرمن نماندش به دست | |
چو سرگشته دیدند درویش را | یکی گفت پروردهی خویش را | |
نخواهی که باشی چنین تیره روز | به دیوانگی خرمن خود مسوز | |
گر از دست شد عمرت اندر بدی | تو آنی که در خرمن آتش زدی | |
فضیحت بود خوشه اندوختن | پس از خرمن خویشتن سوختن | |
مکن جان من، تخم دین ورز و داد | مده خرمن نیک نامی به باد | |
چو برگشته بختی در افتد به بند | از او نیکبختان بگیرند پند | |
تو پیش از عقوبت در عفو کوب | که سودی ندارد فغان زیر چوب | |
برآر از گریبان غفلت سرت | که فردا نماند خجل در برت |