دیوان فخرشیرازی/جریدۀ عشاق
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
نقش خیال | جریدۀ عشاق از فخر شیرازی |
مستی شباب |
دیوان فخر شیرازی |
ای از لبان لعل تو شرب مدام ما | کو جام جم که خون خورد از رشک جام ما | |
ما آب زندگی ز لب یار خورده ایم | به طول عمر خضری ندارد دوام ما | |
چندان بود فروغ مه و نور آفتاب | کافتد نقاب از رخ ماه تمام ما | |
هرگز به کوی او نرسد نزهت جنان | حیف است نام خلد برین بر مقام ما | |
رفتیم از پی دل منت خدای را | کاینجا کشید قائد مطلب زمام ما | |
ترسم حرام به خوردن او سود ندهدش | زاهد که تشنه است به خون حرام ما | |
ای باد صبحدم که رسیدی به کوی دوست | پنهان رسان ز مدعیانش سلام ما | |
گو گر ز مهرورزی ما عار آیدت | بیرون کن از جریدهٔ عشاق نام ما | |
از نیک و بد هر آنچه به ما بگذرد خوشیم | چون جز رضای خاطر او نیست کام ما | |
ما بندگان ز کس نکشیم انتقام | خواهد کشید خواجۀ ما انتقام ما | |
فخر از کجا و نعمت دیدار او کجا | ای مرغ دولت از چه فتاده ای به دام ما |
***