دیوان شمس/یک دمی خوش چو گلستان کندم

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (یک دمی خوش چو گلستان کندم)
از مولوی
'


یک دمی خوش چو گلستان کندم یک دمی همچو زمستان کندم
یک دمم فاضل و استاد کند یک دمی طفل دبستان کندم
یک دمی سنگ زند بشکندم یک دمی شاه درستان کندم
یک دمم چشمه خورشید کند یک دمی جمله شبستان کندم
دامنش را بگرفتم به دو دست تا ببینم که چه دستان کندم
دردی درد خوشش را قدحم گر چه او ساقی مستان کندم
زان ستانم شکر او شب و روز تا لقب هم شکرستان کندم