دیوان شمس/یوسف کنعانیم روی چو ماهم گواست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (یوسف کنعانیم روی چو ماهم گواست) از مولوی |
' |
یوسف کنعانیم روی چو ماهم گواست | هیچ کس از آفتاب خط و گواهان نخواست | |
سرو بلندم تو را راست نشانی دهم | راستتر از سروقد نیست نشانی راست | |
هست گواه قمر چستی و خوبی و فر | شعشعه اختران خط و گواه سماست | |
ای گل و گلزارها کیست گواه شما | بوی که در مغزهاست رنگ که در چشمهاست | |
عقل اگر قاضیست کو خط و منشور او | دیدن پایان کار صبر و وقار و وفاست | |
عشق اگر محرم است چیست نشان حرم | آنک بجز روی دوست در نظر او فناست | |
عالم دون روسپیست چیست نشانی آن | آنک حریفیش پیش و آن دگرش در قفاست | |
چونک به راهش کند آن به برش درکشد | بوسه او نه از وفاست خلعت او نه از عطاست | |
چیست نشانی آنک هست جهانی دگر | نو شدن حالها رفتن این کهنههاست | |
روز نو و شام نو باغ نو و دام نو | هر نفس اندیشه نو نوخوشی و نوغناست | |
نو ز کجا میرسد کهنه کجا میرود | گر نه ورای نظر عالم بیمنتهاست | |
عالم چون آب جوست بسته نماید ولیک | میرود و میرسد نو نو این از کجاست | |
خامش و دیگر مگو آنک سخن بایدش | اصل سخن گو بجو اصل سخن شاه ماست | |
شاه شهی بخش جان مفخر تبریزیان | آنک در اسرار عشق همنفس مصطفاست |