دیوان شمس/کل عقل بوصلکم مدهش

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (کل عقل بوصلکم مدهش)
از مولوی
'


کل عقل بوصلکم مدهش کل خد ببینکم مخدش
مست گشتم ز طعنه و لافش دردیش خوشتر است یا صافش
بصر العقل من جلالتکم مثل الترک عینه اخفش
کر شوم تا بلندتر گوید هر که او دم زند ز اوصافش
شارب الخمر کیف لا یسکر صاحب الحشر کیف لا ینعش
زان دمی کو دمید در عالم گشت پرگل ز قاف تا قافش
مسکن الروح حول عزته مسکن لیس فیه یستوحش
اندرآید سپهر تا زانو چو کشد بوی مشک از نافش
من اتاه الی الخلود اتی و انتهی من مکانه المرعش
جان برید از جهان و عذرش این کالفتی یافتم ز ایلافش