دیوان شمس/چو صبحدم خندیدی در بلا بندیدی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (چو صبحدم خندیدی در بلا بندیدی)
از مولوی
'


چو صبحدم خندیدی در بلا بندیدی چو صیقلی غم‌ها را ز آینه رندیدی چه جامه‌ها دردادی چه خرقه‌ها دزدیدی چه گوش‌ها بگرفتی به عیش دان بکشیدی چه شعله‌ها برکردی چه دیک‌ها بپزیدی چه جس‌ها بگرفتی چه راه‌ها پرسیدی ز عقل کل بگذشتی برون دل بدمیدی گشاد گلشن و باغی چو سرو تر نازیدی اگر چه خود سرمستی دهان چرا بربستی قلم چرا بشکستی ورق چرا بدریدی چه شاخه‌ها افشاندی چه میوه‌ها برچیدی ترش چرا بنشستی چه طالب تهدیدی