دیوان شمس/واقف سرمد تا مدرسه عشق گشود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (واقف سرمد تا مدرسه عشق گشود) از مولوی |
' |
واقف سرمد تادر مدرسه عشق گشود | فرقیی مشکل چون عاشق و معشوق نبود | |
جز قیاس و دوران هست طرق لیک شدست | بر اولوالفقه و طبیب و متنجم مسدود | |
اندر این صورت و آن صورت بس فکرت تیز | از پی بحث و تفکر ید بیضا بنمود | |
فرق گفتند بسی جامعشان راه ببست | رو به جامع چو نهادند دو صد فرق فزود | |
فکر محدود بد و جامع و فارق بیحد | آنچ محدود بد آن محو شد از نامحدود | |
محو سکرست پس محو بود صحو یقین | شمس عاقب بود ار چند بود ظل ممدود | |
این از آنست که یطوی به زبان لایحکی | زانک اثبات چنین نکته بود نفی وجود | |
این سخن فرع وجودست و حجابست ز نفی | کشف چیزی به حجابش نبود جز مردود | |
نه ز مردود گریزی نه ز مقبول خلاص | بهل این را که نگنجد نه به بحث و نه سرود | |
تو پس این را بهلی لیک تو را آن نهلد | جان از این قاعده نجهد به قیام و به قعود | |
جان قعود آرد آنش بکشد سوی قیام | جان قیام آرد آنش بکشد سوی سجود | |
این یگانه نه دوگانهست که از وی برهی | به سلام و به تشهد نرهد جان ز شهود | |
نه به تحریمه درآمد نه به تحلیله رود | نه به تکبیره ببست و نه سلامش بگشود | |
مگس روح درافتاد در این دوغ ابد | نه مسلمان و نه ترسا و نه گبر و نه جهود | |
هله میگو که سخن پر زدن آن مگس است | پر زدن نیز نماند چو رود دوغ فرود | |
پر زدن نوع دگر باشد اگر نیز بود | رقص نادر بودت بر زبر چرخ کبود |