دیوان شمس/هر که ز عشاق گریزان شود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (هر که ز عشاق گریزان شود) از مولوی |
' |
هر که ز عشاق گریزان شود | بار دگر خواجه پشیمان شود | |
والله منت همه بر جان اوست | هر که سوی چشمه حیوان شود | |
هر که سبوی تو کشد عاقبت | در حرم عشرت سلطان شود | |
تنگ بود حوصله آدمی | از تو چو دریای و چو عمان شود | |
رو به دل اهل دلی جای گیر | قطره به دریا در و مرجان شود | |
جنبش هر ذره به اصل خودست | هر چه بود میل کسی آن شود | |
کافر صدساله چو بیند تو را | سجده کند زود مسلمان شود | |
جان و دل از جذبه میل و هوس | همصفت دلبر و جانان شود | |
خار که سرتیز ره عاشق است | عاقبت امر گلستان شود | |
ناطقه را بند کن و جمع باش | گر نه ضمیر تو پریشان شود |