دیوان شمس/هر آن کو صبر کرد ای دل ز شهوتها در این منزل
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (هر آن کو صبر کرد ای دل ز شهوتها در این منزل) از مولوی |
' |
هر آن کو صبر کرد ای دل ز شهوتها در این منزل | عوض دیدست او حاصل به جان زان سوی آب و گل | |
چو شخصی کو دو زن دارد یکی را دل شکن دارد | بدان دیگر وطن دارد که او خوشتر بدش در دل | |
تو گویی کاین بدین خوبی زهی صبر وی ایوبی | وزین غبن اندر آشوبی که این کاریست بیطایل | |
و او گوید ز سرمستی که آن را تو بدیدستی | که آن علوست و تو پستی که تو نقصی و آن کامل | |
بدو گر باز رو آرد و تخم دوستی کارد | حجابی آن دگر دارد کز این سو راند او محمل | |
چو باز آن خوب کم نازد و با این شخص درسازد | دگربار او نپردازد از این سون رخت دل حاصل | |
سر رشته صبوری را ببین بگذار کوری را | ببین تو حسن حوری را صبوری نبودت مشکل | |
همه کدیه از این حضرت به سجده و وقفه و رکعت | برای دید این لذت کز او شهوت شود حامل | |
بفرما صبر یاران را به پندی حرص داران را | بمشنو نفس زاران را مباش از دست حرص آکل | |
کسی را چون دهی پندی شود حرص تو را بندی | صبوری گرددت قندی پی آجل در این عاجل | |
ز بیچون بین که چونها شد ز بیسون بین که سونها شد | ز حلمی بین که خونها شد ز حقی چند گون باطل | |
حروف تخته کانی بدین تأویل میخوانی | خلاصه صبر میدانی بر آن تأویل شو عامل | |
صبوری کن مکن تیزی ز شمس الدین تبریزی | بشر خسپی ملک خیزی که او شاهیست بس مفضل |