دیوان شمس/هذا رشاد الکافرین هذا جزاء الصابرین
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (هذا رشاد الکافرین هذا جزاء الصابرین) از مولوی |
' |
هذا رشاد الکافرین هذا جزاء الصابرین | هذا معاد الغابرین نعم الرجا نعم المعین | |
صد آفتاب از تو خجل او خوشه چین تو مشتعل | نعره زنان در سینه دل استدرکوا عین الیقین | |
از آسمان در هر غذا از علویان آید ندا | کای روح پاک مقتدا یا رحمه للعالمین | |
حبس حقایق را دری باغ شقایق را تری | هم از دقایق مخبری پیش از ظهور یوم دین | |
ای دل ز دیده دام کن دیده نداری وام کن | ای جان نفیر عام کن تا برجهی زین آب و طین | |
ای جان تو باری لمتری شیر جهاد اکبری | باید که صفها بردری و آیی بر آن قلعه حصین | |
هان ای حبیب و ای محب بشنو صلا و فاستجب | گر گشت جانان محتجب جان می رود نیکوش بین | |
گفتهست جان ذوفنون چون غرقه شد در بحر خون | یا لیت قومی یعلمون که با کیانم همنشین | |
سیلم سوی دریا روم روحم سوی بالا روم | لعلم به گوهرها روم یا تاج باشم یا نگین | |
هر کس که یابد این رشد زان قند بیحد او چشد | مانند موسی برکشد از خاره او ماء معین | |
چون مست گشتم برجهم بر رخش دل زین برنهم | زیرا که مشتاق شهم آن ماه از مهها مهین | |
گفتن رها کن ای پدر گفتن حجاب است از نظر | گر می خوری زان می بخور ور می گزینی زان گزین | |
الصمت اولی بالرصد فی النطق تهییج العدد | جاء المدد جاء المدد استنصروا یا مسلمین | |
مستفعلن مستفعلن یا سیدا یا اقربا | فی نشونا او مشینا من قربه العرق الوتین |