دیوان شمس/هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم) از مولوی |
' |
هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم | تا بخت و رخت و تخت خود بر عرش و کرسی بر برم | |
بر گردن و بر دست من بربند آن زنجیر را | افسون مخوان ز افسون تو هر روز دیوانه ترم | |
خواهم که بدهم گنج زر تا آن گواه دل بود | گر چه گواهی می دهد رخساره همچون زرم | |
ور تو گواهان مرا رد می کنی ای پرجفا | ای قاضی شیرین قضا باری فروخوان محضرم | |
بیلطف و دلداری تو یا رب چه می لرزد دلم | در شوق خاک پای تو یا رب چه می گردد سرم | |
پیشم نشین پیشم نشان ای جان جان جان جان | پر کن دلم گر کشتیم بیخم ببر گر لنگرم | |
گه در طواف آتشم گه در شکاف آتشم | باد آهن دل سرخ رو از دمگه آهنگرم | |
هر روز نو جامی دهد تسکین و آرامی دهد | هر روز پیغامی دهد این عشق چون پیغامبرم | |
در سایهات تا آمدم چون آفتابم بر فلک | تا عشق را بنده شدم خاقان و سلطان سنجرم | |
ای عشق آخر چند من وصف تو گویم بیدهن | گه بلبلم گه گلبنم گه خضرم و گه اخضرم |