دیوان شمس/نیمیت ز زهر آمد نیمی دگر از شکر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (نیمیت ز زهر آمد نیمی دگر از شکر) از مولوی |
' |
نیمیت ز زهر آمد نیمی دگر از شکر | بالله که چنین منگر بالله که چنان منگر | |
هر چند که زهر از تو کانیست شکرها را | زان رو که چنین نوری زان رنگ چنان انور | |
نوری که نیارم گفت در پای تو میافتد | معنیش که درویشا در ما بنگر خوشتر | |
در من که توم بنگر خودبین شو و همچین شو | ای نور ز سر تا پا از پای مگو وز سر | |
چون در بصر خلقی گویی تو پر از زرقی | ای آنک تو هم غرقی در خون دل من تر | |
ار زانک گهر داری دریای دو چشمم بین | ور سنگ محک داری اندر رخ من بین زر | |
آن شیر خدایی را شمس الحق تبریزی | صیدی که نه روبه شد او را به سگی مشمر |