دیوان شمس/نو به نو هر روز باری می کشم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (نو به نو هر روز باری می کشم) از مولوی |
' |
نو به نو هر روز باری می کشم | وین بلا از بهر کاری می کشم | |
زحمت سرما و برف ماه دی | بر امید نوبهاری می کشم | |
پیش آن فربه کن هر لاغری | این چنین جسم نزاری می کشم | |
از دو صد شهرم اگر بیرون کنند | بهر عشق شهریاری می کشم | |
گر دکان و خانهام ویران شود | بر وفای لاله زاری می کشم | |
عشق یزدان پس حصاری محکم است | رخت جان اندر حصاری می کشم | |
ناز هر بیگانه سنگین دلی | بهر یاری بردباری می کشم | |
بهر لعلش کوه و کانی می کنم | بهر آن گل بار خاری می کشم | |
بهر آن دو نرگس مخمور او | همچو مخموران خاری می کشم | |
بهر صیدی کو نمیگنجد به دام | دام و داهول شکاری می کشم | |
گفت ای غم تا قیامت می کشی | می کشم ای دوست آری می کشم | |
سینه غار و شمس تبریزی است یار | سخره بهر یار غاری می کشم |