دیوان شمس/نام آن کس بر که مرده از جمالش زنده شد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (نام آن کس بر که مرده از جمالش زنده شد) از مولوی |
' |
نام آن کس بر که مرده از جمالش زنده شد | گریههای جمله عالم در وصالش خنده شد | |
یاد آن کس کن که چون خوبی او رویی نمود | حسنهای جمله عالم حسن او را بنده شد | |
جمله آب زندگانی زیر تختش میرود | هر کی خورد از آب جویش تا ابد پاینده شد | |
یک شبی خورشید پایه تخت او را بوسه داد | لاجرم بر چرخ گردون تا ابد تابنده شد | |
زندگی عاشقانش جمله در افکندگیست | خاک طامع بهر این در زیر پا افکنده شد | |
آهوان را بوی مشک از طرهاش بر ناف زد | تا مشام شیر صید مرجها غرنده شد | |
بال و پر وهم عاشق ز آتش دل چون بسوخت | همچو خورشید و قمر بیبال و پر پرنده شد | |
ای خنک جانی که لطف شمس تبریزی بیافت | برگذشت از نه فلک بر لامکان باشنده شد |