دیوان شمس/من اگر نالم اگر عذر آرم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (من اگر نالم اگر عذر آرم) از مولوی |
' |
من اگر نالم اگر عذر آرم | پنبه در گوش کند دلدارم | |
هر جفایی که کند می رسدش | هر جفایی که کند بردارم | |
گر مرا او به عدم انگارد | ستمش را به کرم انگارم | |
داروی درد دلم درد وی است | دل به دردش ز چه رو نسپارم | |
عزت و حرمتم آنگه باشد | که کند عشق عزیزش خوارم | |
باده آنگه شود انگور تنم | که بکوبد به لگد عصارم | |
جان دهم زیر لگد چون انگور | تا طرب ساز شود اسرارم | |
گر چه انگور همه خون گرید | که از این جور و جفا بیزارم | |
پنبه در گوش کند کوبنده | که من از جهل نمیافشارم | |
تو گر انکار کنی معذوری | لیک من بوالحکم این کارم | |
چون ز سعی و قدمم سر کردی | آنگهی شکر کنی بسیارم |