دیوان شمس/مطرب عاشقان بجنبان تار
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (مطرب عاشقان بجنبان تار) از مولوی |
' |
مطرب عاشقان بجنبان تار | بزن آتش به ممن و کفار | |
مصلحت نیست عشق را خمشی | پرده از روی مصلحت بردار | |
تا بنگریست طفل گهواره | کی دهد شیر مادر غمخوار | |
هر چه غیر خیال معشوقست | خار عشقست اگر بود گلزار | |
مطربا چون رسی به شرح دلم | پای در خون نهادهای هش دار | |
پای آهسته نه که تا نجهد | چکرهای خون دل به هر دیوار | |
مطربا زخمهای دل میبین | تا ندانند خویشتن خوش دار | |
مطربا نام بر ز معشوقی | کز دل ما ببرد صبر و قرار | |
من چه گفتم کجا بماند دلی | گر دلم کوه بود رفت از کار | |
نام او گوی و نام من کم کن | تا لقب گویمت نکوگفتار | |
چون ز رفتار او سخن گویم | دل کجا میرود زهی رفتار | |
شمس تبریز عیسی عهدی | هست در عهد تو چنین بیمار |