دیوان شمس/مطربا عیش و نوش از سر گیر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (مطربا عیش و نوش از سر گیر) از مولوی |
' |
مطربا عیش و نوش از سر گیر | یک دو ابریشمک فروتر گیر | |
ننگ بگذار و با حریف بساز | جنگ بگذار جام و ساغر گیر | |
لطف گل بین و جرم خار مبین | جعد بگشا و مشک و عنبر گیر | |
فربه از توست آسمان و زمین | این یک استاره را تو لاغر گیر | |
داروی فربهی خلق تویی | فربهش کن چو خواهی و برگیر | |
خرمش کن به یک شکرخنده | شکری را ز مصر کمتر گیر | |
بخت و اقبال خاک پای تواند | هر چه میبایدت میسر گیر | |
چونک سعد و ظفر غلام تواند | دشمنت را هزار لشکر گیر | |
ای دل ار آب کوثرت باید | آتش عشق را تو کوثر گیر | |
گر غلامی قیصرت باید | بندهاش را قباد و قیصر گیر | |
هر که را نبض عشق مینجهد | گر فلاطون بود تواش خر گیر | |
هر سری کو ز عشق پر نبود | آن سرش را ز دم مأخر گیر | |
هین مگو راز شمس تبریزی | مکن اسپید و جام احمر گیر |