دیوان شمس/مستیم و بیخودیم و جمال تو پرده در
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (مستیم و بیخودیم و جمال تو پرده در) از مولوی |
' |
مستیم و بیخودیم و جمال تو پرده در | زین پس مباش ماها در ابر و پرده در | |
ما جمع عاشقان تو خوش قد و قامتیم | ما را صلای فتنه و شور و هزار شر | |
خورشید تافتست ز روی تو چاشتگاه | در عشق قرص روی تو رفتیم بام بر | |
مستیست در سر از می و این تاب آفتاب | در سر بتافتست پس از دست رفت سر | |
ای مطرب هوای دل عاشقان روح | بنواز لحن جان که تننتن لطیفتر | |
تا جانها ز خرقه تنها برون شود | تا بر سرین خرقه رود جان باخبر | |
از جام صاف باده تو خاشاک جسم را | بردار تا نهیم به اقبال بر به بر | |
تا دیدهها گذاره شود از حجابها | تا وارهد ز خانه و مان و ز بام و در | |
سیمرغ جان و مفخر تبریز شمس دین | بیند هزار روضه و یابد هزار پر |