دیوان شمس/فیما تری فیما تری یا من یری و لا یری

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' دیوان شمس (غزلیات) (فیما تری فیما تری یا من یری و لا یری)
از مولوی
'


فیما تری فیما تری یا من یری و لا یری العیش فی اکنافنا و الموت فی ارکاننا
ان تدننا طوبی لنا ان تحفنا یا ویلنا یا نور ض ناظرا یا خاطرا مخاطرا
ندعوک ربا حاضرا من قلبنا تفاخرا فکن لنا فی ذلنا برا کریما غافرا
من می‌روم توکلی در این ره و در این سرا اگر نواله‌ای رسد نیمی مرا نیمی تو را
خود کی رود کشتی در او که او تهی بیرون رود کیل گهر همی‌رسد بر مشتری و مشترا
کیل گهر همی‌رسد قرص قمر همی‌رسد نور بصر همی‌رسد اندکترین چیزها
خوش اندرآ در انجمن جز بر شکر لگد مزن جز بر قرابی‌ها مزن جر بر بتان جان فزا