دیوان شمس/صبر با عشق بس نمیآید
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | دیوان شمس (غزلیات) (صبر با عشق بس نمیآید) از مولوی |
' |
صبر با عشق بس نمیآید | عقل فریادرس نمیآید | |
بیخودی خوش ولایتیست ولی | زیر فرمان کس نمیآید | |
کاروان حیات میگذرد | هیچ بانگ جرس نمیآید | |
بوی گلشن به گل همیخواند | خود تو را این هوس نمیآید | |
زانک در باطن تو خوش نفسیست | از گزاف این نفس نمیآید | |
بی خدای لطیف شیرین کار | عسلی از مگس نمیآید | |
هر دمی تخم نیکوی میکار | تا نکاری عدس نمیآید | |
هیچ کردی به خیر اندیشه | که جزا از سپس نمیآید | |
بس کن ایرا که شمع این گفتار | جانب هر غلس نمیآید |